توی اتوبان فقط یه دونه تابلو براش زدن که اگه اهل دل نباشی ، اون تابلو رو نمیبینی و رد میشی . تا فاصله چند متری هم باز اثر خاصی از تابلو راهنمایی توی جاده فرعی نمیبینی و شاید فکر کنی که داری اشتباه میری و دور بزنی و برگردی !
وقتی هم که کاملاً به این بارگاه نزدیک میشی و اطرافش رو خوب بررسی میکنی اگه اهل تاریخ و عاشق پیشینه ی کشورت نباشی با خودت میگی : ای بابا حیف نبود که مسیرم رو کج کردم و این همه وقت و انرژی و بنزین حروم کردم ؟ که چی حالا مثلاً ؟ …
اما اگه اهل تحقیق و عاشق تاریخ سرزمینت باشی به این بنای نیمه مخروبه که میرسی میگی : هزار افسوس که با میراث گهربار تاریخی کشورمون اینطور دوگانه برخورد میشه و هنوز تفکری در این سیستم غالب هست که نمیخواد حتی نام و نشانی از چنین میراثی برای نسل های آینده بمونه…
اینجا روستای شاه آباد دزفول است . غریب ترین زیارتگاه ایرانیان که آرام آرام در حال تبدیل شدن به یک مخروبه است . بارگاه وطنپرستی که احیاگر زبان پارسی پس از دویست سال استیلای اعراب بر این سرزمین بود .
اینجا مزار یعقوب لیث صفاری ست که در اوج خفقان و دسیسه چینی های اعراب ( خلفای عباسی ) مقابل اهریمنان عباسی ایستاد و قیام کرد تا ایران را به شکوه خود بازگرداند…
عکس فوق رو حدوداً چهار سال پیش گرفتم . زمانی که برای انجام یک پروژه کشاورزی به خوزستان سفر کرده بودم . برای گرفتن یک عکس زیبا و شایسته دور تا دور آرامگاه رو ارزیابی کردم و این نقطه تنها جایی بود که میشد یک عکس باکیفیت گرفت .
پژوهشگران و اندیشمندانی که در سال های اخیر به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه قیام صفاریان تحقیق کرده اند ، درباره انگیزه های این جنبش و مخصوصاً درباره اهداف اصلی رئیس صفاریان اختلاف نظر دارند.
برخی از این پژوهشگران بر این باور هستند که یعقوب لیث صفاری یک وطنپرست واقعی بوده و هدف اصلی وی از قیام در برابر اعراب ( خلیفه عباسی ) احیای شکوه و عظمت گذشتهٔ ایران باستان بوده است . این پژوهشگران هویت و باورهای اصیل ایرانی را در شکل گیری انگیزه قیام و خیزش یعقوب لیث بسیار موثر میدانند .
محققین در ارتباط با وطنپرستی یعقوب و انگیزه ملی او از منابع تاریخی شعری را نقل میکنند که منتسب به یعقوب لیث صفاری است .
بررسی مضمون شعر که در آوریل جنبش صفاریان سروده شده اعلام میدارد که : یعقوب لیث خود را میراث دار شکوه و عظمت ایران و وارث تاج و تخت شاهی ، از نسل جمشید شاه معرفی نموده و صراحتا به اعراب پیام میدهد که به بیابان های خودتان برگردید.
با همه این تفاصیل و وجود مستندات تاریخی ، گروهی دیگر از تاریخ پژوهان با دیدگاه فوق مخالف بوده و آن را به چالش کشیده اند . این گروه از محققان ، حضور تعدادی از قبایل عرب در سپاه یعقوب لیث را مستمسکی قرار داده اند برای اینکه اعلام کنند هدف یعقوب لیث نه تنها مبنای ملی و ایرانی نداشته است بلکه تنها به احیای اسلام واقعی فکر میکرده که در آن روزگار بهطور کلی فراموش شده بود .
علاوه بر دو گروه از محققان فوق الاشاره ، یک گروه سومی از پژوهشگران هم هستند که البته پیشینه چندانی ندارند و نظریاتشان بسیار تازه و جدید است . این گروه سوم با هر دو دیدگاه فوق به طور کامل مخالف بوده و بر این باور هستند که وسوسهٔ شهرت ، حکمرانی ، فتوحات بزرگ و دایر کردن تاج و تخت ، تنها انگیزه و محرک یعقوب لیث برای قیام و خیزش علیه خلیفه عباسی و دولت بغداد بوده است.
اما در هر حال آن چیزی که هر سه گروه فوق و هر محقق و پژوهشگری بر آن اذعان میکند و نمیتواند آن را انکار نماید این است که یعقوب لیث صفاری از همان ابتدای حرکت و جنبش خود سیاست ضد خلیفه داشته و این سیاست را صریح و آشکار اعلام نموده است .
در کتاب تاریخ سیستان وقتی به دوره قیام صفاریان میرسد اینگونه نقل شده است که : یعقوب لیث جوانمردی بود که عباسیان را « دروغگو » خطاب میکرد و در کوی و برزن مردم را دعوت میکرد به مبارزه علیه دروغگویان .
همچنین در همان کتاب تاریخ سیستان به نقل از یعقوب لیث این عبارات و جملات ذکر شده است :
آیا ندیدید که آنان با ابو سلمهر، ابو مسلم ، برمکیان و فضل ابن سهل با وجود همه کار هایی که آن مردان بزرگ برای این سلسله انجام دادند چه کردند ؟ نباید گذاشت دیگر کسی به آنان اعتماد کند ! آنان ( خلفای عباسی ) جز دروغ و تزویر و کشتن خوبان هیچ کار دیگری نمیکنند.
احیای زبان فارسی به دست عیاران
آنچنانکه مرحوم دکتر عبد الحسین زرین کوب نیز در کتاب « دو قرن سکوت » عنوان نموده ، پس از استیلای اعراب بر امپراتوری بزرگ ایران یکی از پیامدهای بسیار تلخ و ناگوار آن ، ممنوعیت هرگونه سخن گفتن و نوشتن به زبان پارسی بود !
این حکم حکومتی که اعراب برای ایرانیان نوشته بودند برای بسیاری از فرزانگان و آزادمنشان آن روزگار ایران بسیار گران آمد و همواره درصدد راهی بودند تا از با یک حرکت ملی گرایانه ، جغرافیای ایران را از زیر بار چنین تحقیری آزاد کنند .
از این منظر باید یعقوب لیث صفاری را اولین حکمران اصیل ایرانی بدانیم که احیاگر زبان پارسی پس از سقوط امپراتوری ساسانیان و استیلای اعراب در این سرزمین ، شد.
نقل است که روزی یک شاعر پارسی بر اساس رسم و دستور همان روزگار ، قصیده ای به زبان عربی در مدح یعقوب لیث صفاری سرود . یعقوب او را سرزنش کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سروده است : « چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت »
در این هنگام بود که یکی از درباریان یعقوب لیث که از قضا اهل شعر و ادبیات نیز بود با شنیدن سخن یعقوب قصیده ای به زبان پارسی در مدح وی سرود و این قصیده ( براساس روایت مؤلف ناشناس تاریخ سیستان که قصیده را نقل نمودهاست ) آغاز سرودن شعر درباری به زبان پارسی گردید .
پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان درحال مرگ به فرزندش :
۱: منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خودت پاک کن ( همه رهگذرند )
۲: زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند ( مراقب حرفهایت باش )
۳: به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همان جاست دقیقا پشت سرت ( گذشت داشته باش )
۴: گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد ،اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد ( خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن )
۵: عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه ( توی این دقیقه های کم کسی را از دست خودت ناراحت نکن )
۶: انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش . اگر صدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود !
۷: قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته های خودت را در پیشگاه خداوند گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته های خودت را ببین و شاکر باش.
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش!
این پند ها برای تمام فرزندان روی زمین است اگر آنها را به کار ببندند ، کره خاکی ما بهشت موعود میشود !
ریشه ترس / مشکل ما با تغییر سیاستمداران مان حل نمی شود، مشکل ما اساسی تر از این حرف هاست، مشکل همان است درد تاریخی مردمی است که زمان ناصر الدین شاه برایش آرزوي مرگ می کردند، وقتی مرد ، او را شاه شهید خواندند و برايش جامه سیاه پوشیدند.
هر جامعه ای که از درون فروپاشیده شود پیامد کنش تک تک افراد آن است، اکثریت ما مستعد رانت، پارتي بازی، دو پله چار تا صعود و.. هستیم چرا که منافع فردی برای ما اولویت است.
کاش به جای شماتت و سرزنش ، از خودمان بپرسیم ریشه های ترس مان در برابر فساد و سکوت مان در برابر ستم از کجا ناشی می شود، این استعداد منفعت طلبي مان، سبک زندگی فاجعه بارمان و پول دوستى عجیب و غریب بلای جانمان شده
ما به طرز حیرت آوری در برابر فساد ساکتیم، طرف مقابل فقط فسادهای جناح مقابلش را در بوق می کند و از فسادهای جناح خودش طرفداری یا به طرز احمقانه ای توجيه می کند.
وقتی همه ما دربرابر فساد، منفعت طلبی، رانت، رشوه، پارتی بازی و از همه مهمتر مطالبه اجرای همین قانون اساسی در دادگاه های صالح و سالم و قرار گرفتن هر کسی به جای خود و شايسته سالاری ، بدون ترس و هراس و بدون جناح بندی یکدل و یکصدا شویم می توان امید به بهبود داشت، وگرنه با تغییر سیاستمداران فقط فساد دچار نوسان می شود.
پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان درحال مرگ به فرزندش :
۱: منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خودت پاک کن ( همه رهگذرند )
۲: زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند ( مراقب حرفهایت باش )
۳: به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همان جاست دقیقا پشت سرت ( گذشت داشته باش )
۴: گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد ،اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد ( خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن )
۵: عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه ( توی این دقیقه های کم کسی را از دست خودت ناراحت نکن )
۶: انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش . اگر صدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود !
۷: قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته های خودت را در پیشگاه خداوند گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته های خودت را ببین و شاکر باش.
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش!
این پند ها برای تمام فرزندان روی زمین است اگر آنها را به کار ببندند ، کره خاکی ما بهشت موعود میشود !
ریشه ترس / مشکل ما با تغییر سیاستمداران مان حل نمی شود، مشکل ما اساسی تر از این حرف هاست، مشکل همان است درد تاریخی مردمی است که زمان ناصر الدین شاه برایش آرزوي مرگ می کردند، وقتی مرد ، او را شاه شهید خواندند و برايش جامه سیاه پوشیدند.
هر جامعه ای که از درون فروپاشیده شود پیامد کنش تک تک افراد آن است، اکثریت ما مستعد رانت، پارتي بازی، دو پله چار تا صعود و.. هستیم چرا که منافع فردی برای ما اولویت است.
کاش به جای شماتت و سرزنش ، از خودمان بپرسیم ریشه های ترس مان در برابر فساد و سکوت مان در برابر ستم از کجا ناشی می شود، این استعداد منفعت طلبي مان، سبک زندگی فاجعه بارمان و پول دوستى عجیب و غریب بلای جانمان شده
ما به طرز حیرت آوری در برابر فساد ساکتیم، طرف مقابل فقط فسادهای جناح مقابلش را در بوق می کند و از فسادهای جناح خودش طرفداری یا به طرز احمقانه ای توجيه می کند.
وقتی همه ما دربرابر فساد، منفعت طلبی، رانت، رشوه، پارتی بازی و از همه مهمتر مطالبه اجرای همین قانون اساسی در دادگاه های صالح و سالم و قرار گرفتن هر کسی به جای خود و شايسته سالاری ، بدون ترس و هراس و بدون جناح بندی یکدل و یکصدا شویم می توان امید به بهبود داشت، وگرنه با تغییر سیاستمداران فقط فساد دچار نوسان می شود.