پایگاه سراسری پاترا

تار مویی مانده بود از یار فهمیدم که نیست 

محمد توحیدی چافی

تار مویی مانده بود از یار فهمیدم که نیست 

قطعه شعری ناب از شاعر گرانمایه استان گیلان استاد محمد توحیدی چافی که از صفحه اینستاگرام ایشان اقتباس شده است.

تار مویی مانده بود از یار فهمیدم که نیست 

صبح از خواب گران برخواستم دیدن که نیست 

گونه های سبز گــندم گــون من بی تاب بود

او مرا بوســیده بود انــگار فهمــیدم نیست 

آن شب از من نکته ای باریک را پرسیده بود

من به جای پاسخ او را آه بوسیدم که نیست 

چشم او را بوسه ها دادم که رمز دوری است

این چنین در گام هایش آب پاشیدم که نیست 

کار خوبان زمانه گرچه ماندن نیست…. آه

پیش پایش من دلیل تازه ای چیدم که نیست 

جز به خواب من نمی آید خیال ناز او

شب به خواب من که آمد دید ترسیدم که نیست 

بارها در خواب دیدم در کنارم آمده ست

صبح از خواب گران برخواستم دیدم که نیست

محمد توحیدی چافی 

محمد توحیدی چافی

محمد توحیدی چافی

لینک مستقیم صفحه استاد توحیدی در اینستاگرام

استاد توحیدی چافی در یکی از وبلاگ ها بیوگرافی و شرح حال خود را اینگونه نوشته اند :

محمد توحیدی چافی هستم متولد منطقه ای به نام چاف در سواحل لنگرود و لاهیجان . شناسنامه ای که نام و نشانم در آن نوشته شده ، تاریخ تولدم را بيستم شهريور سال پنجاه و دو اعلام میکند .

تمام دوران تحصيلات ابتدایی و راهنمايی و دبيرستان را در شهرهای چاف و لاهيجان و لنگرود به پايان رسانده ام ‌‌. بعد از آنکه دیپلم را تمام کردم راهی پایتخت شدم و دانشگاه معروفش ( دانشگاه تهران ) جایی بود که میبایست تحصیلات عالیه ام را در رشته کارشناسی ادبیات فارسی در آنجا تمام میکردم ‌‌. 

آنهم تمام شد اما کام من هنوز تشنه ی آموختن و یادگیری بود که ناگهان واقف شدم در حال گذراندن کارشناسی ارشد رشته ایران شناسی در دانشگاه شهید بهشتی هستم ‌.

آنطور که دیگران از پس و پیشِ خویش مینویسند با حال و قال من جور نیست چراکه زندگی ام چيز دندان گیری ندارد كه قابل نامه شدن و نوشتن باشد . 

و اما شعر ، جرعه جرعه مینوشم از طهورای آن تا بلکه شاید کژی های روزگار بر روح نا آرامم آسان تر بر آید. و داستان های من که خود ماجرا ها دارد . سر سوزن ذوقی دارم و قلمی و قدمی می زنم در این وادی .

مدعی شاعری نیستم اما جوشش درون را با واژه هایم رنگی می زنم . گم کرده ام نیز در این وادی تنها حضرت عشق علیه السلام است اگرچه در این راه از انسان های عاشق و زیبایی های دو گیتی بهره می جویم . مهربانی شما خوبان الهام بخش چشمان منتظرم خواهد بود.

و اگر فهرست مرقومه هایم را میخواهی بدانی ، این کتاب ها با جوهر قلم اینجانب نوشته و به چاپ رسیده است : 

۱: قهوه قجری ( آسیب شناسی رقابت نخبگان در عصر قاجار ) که ناشر این اثر انتشارات بازشناسی اسلام و ایران بود 

۲: جیره بندی لبخند ممنوع ( مجموعه ۱۰۰ و چند نکته و راز هایی از زندگی آدمی ) که زحمت چاپ آن را نشر راشین کشیده است.

۳: روی ماه زندگی را ببوس ۴: در را برای باز شدن آفریده اند ۵: لطفا کمی عاشق باشید ۶: زندگی شکلات است ( نشر سرایش و صدای معاصر ) ۷: لیلی نام دیگر عشق است ( شعر ) ۸: معاشرت شکلاتی ۹: آدم باش ۱۰: ماهی را هر وقت از آب بگیری می میرد ۱۱: شراره های دانایی ۱۲: لطفا قبل از خواندن اين كتاب ازدواج نكنيد ۱۳: چاي خوشبختي را داغ بنوشيد ۱۴: عشق مدرسه كلاس اولي هاست ( كاريكلماتور )

محمد توحیدی چافی

محمد توحیدی چافی

امروز افتخار این رو داشتم که با استاد توحیدی چافی در یک گفتگوی کوتاه مجازی آشنا بشم . معمولاً اینجوریه که آشنایی همان و فرو افتادن در جادوی واژه ها همان ‌‌. و البته باعث تعجب و شگفتی من هم شد که آشنایی با چنین آشنایی الان ؟

برای استاد توحیدی صمیمانه آرزوی بهروزی و پیروزی و فزونی بیش از پیش برکت در عمر و کار و زندگی میکنم!

امید قربانی/ مدیر پایگاه اطلاع رسانی پاترا 

مخاطب گرامی در وبسایت خبری تحلیلی تیدام میتوانید مقالات و مطالب ده ها اندیشمند از سراسر کشور را مطالعه فرمایید ‌. این پایگاه فرصتی ست به وسعت ایران برای انتشار نوشته ها و تحلیل های شما عزیزان 

جاسوس انقلابی تر از انقلاب/ امید قربانی

چگنی ها و ایل طرحان ، کماندوهای دربار صفوی 

گندم ، سیاسی ترین کالای تولید شده در ایران 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *