پایگاه سراسری پاترا

معیشتی که وجود ندارد

معیشتی که وجود ندارد
و حجابی که آرزو های جوانان ما را بر باد داد!
به قلم : حسین اقبال

آمار ها بیانگر این است که جوانانی که نسبت به آینده کشور ناامید بودند در سال ۹۷ به میزان تأسف‌ بار ۶۴/۱ درصد رسیده است

آمار ها بیانگر این است که جوانانی که نسبت به آینده کشور ناامید بودند در سال ۹۷ به میزان تأسف‌ بار ۶۴/۱ درصد رسیده است

چندیست بعضی از اهالی دیندار این مُلک نگران پایمال شدن ارزش های دینی آنهم بخاطر عدم رعایت پوشش مناسب از سوی دختران این مرز و بوم هستند !

حال اینکه طبق هزینه کرد بودجه های عظیم دستگاه های فرهنگی میبایست حتی یک بی حجاب نیز نداشته باشیم .

هزینه هایی که همراه با عملکرد زیبا و دلنشین ما میتوانست پیروان سایر ادیان و مذاهب و حتی طیف لائیک را به حفظ پوشش اسلامی گرایش و رهنمون سازد .

آنچه در بطن و متن جامعه میگذرد موید این است که نه تنها این امر محقق نگردیده بلکه شاهد رخدادی تاسف بار تر و غمبارتر نیز هستیم . اینکه بسیاری از دینداران قدیمی و سنتی جامعه ی ایرانی هم اکنون نسبت به پوشش و ظاهر اسلامی و حجاب سنتی خود دچار پارادایم و زاویه شده اند .

بر اساس تحقيقات ، افرادي كه از نظر مالی در وضعيت مطلوبی قرار ندارند به‌ مراتب بيشتر از ديگران احساس نااميدي دارند

بر اساس تحقيقات ، افرادي كه از نظر مالی در وضعيت مطلوبی قرار ندارند به‌ مراتب بيشتر از ديگران احساس نااميدي دارند

اکنون در بررسی دلایل و چرایی وقوع این رخداد به جایگاه رفیع و ویژه ازدواج از حیث مناسبات اجتماعی و فرهنگی در جامعه سنتی ایران میپردازیم .

ازدواج در زیست اجتماعی ایرانیان دارای پشتوانه ی فرهنگی قدرتمندی ست که همواره در تامین بالندگی های اخلاقی و قوام و دوام ساختار خانواده جامعه نقش و سهم بسیار مهمی داشته است.

لیکن وقوع این همه ناهنجاری های اقتصادی و معیشتی طی ۴۴ سال گذشته سبب کاهش توانایی افراد در امر ازدواج گردیده به گونه ای که رفته رفته ارزشهای آیینی و سنتهای کهن ما که ریشه تاریخ هزاران ساله این سرزمین دارد نیز در خطر سقوط قرار گرفته است.

مگر نه این است که همگان شاهد بودیم همین دختران و زنان چگونه دوش به دوش مردان این سرزمین در تمام دوران جنگ تحمیلی با دشمنان این آب و خاک به نبرد پرداخته بودند ؟

جامعه به یکباره طوری رها شد که حتی آنچه را با چشم خود میبینیم هم نمیتوانیم باور کنیم!

خودکشی و اتخاذ تصمیمات خطرناک ارتباط بسیار نزدیکی با ناامیدی و ناپایداری های مالی دارد

خودکشی و اتخاذ تصمیمات خطرناک ارتباط بسیار نزدیکی با ناامیدی و ناپایداری های مالی دارد

لیکن در بررسی علل بی پروایی دختران در انتخاب پوشش خارج از عُرف جامعه به مدارک محکمه پسندی میرسیم .

چرا که احترام به قوانین اجتماعی مستلزم رعایت حال و تامین نیازهای حداقلی افراد آن جامعه میباشد . که متاسفانه حاکمیت ما هیچ نمره قبولی در کارنامه خود ندارد .

اکنون مسئولین باید پاسخگو باشند که آیا اسباب کار و مسکن و معیشت آحاد جامعه را فراهم نموده اند ؟ تا دختران سرزمین من امکان ازدواج با مرد آرزوهایش را بیابند ؟

آیا بهتر نیست مجلس ما بجای وضع قانون حجاب و عفاف به وضعیت اقتصادی و معیشتی این مردم رسیدگی نماید ؟
تا هر جوان ایرانی با داشتن کار و مسکن بتواند به ازدواج و تاهل و تشکیل خانواده فکر و اقدام نموده و بدینوسیله ضمن نگرانی های ناشی از عدم فرزند آوری و پیری جمعیت کشور برطرف گردد ؟

نویسنده: حسین اقبال
نویسنده و پژوهشگر فرهنگی و اجتماعی

مخاطب گرامی چنانچه در ارتباط با نوشتار فوق نظر و پیشنهادی دارید در بخش دیدگاه برای ما و نگارنده محتوا بنویسید . بدیهی ست که نگارنده به پیام های شما پاسخ شایسته خواهد داد

معرفی اجمالی شرکت توسعه دامپروری اندیشه مهر
لینک گروه تخصصی صنعت دام ایران در تلگرام
لینک گروه کشوری گفتمان روستا در ایتا
لینک پایگاه اطلاع رسانی توسعه روستایی ایران

1 دیدگاه در “معیشتی که وجود ندارد

  1. talebi گفت:

    آیا این مملکت مال گوسفند ها ست یا آدم ها ؟

    چند روز پیش به وویس های یکی از اساتید تکنولوژی های نوین در انجمنی مجازی که مربوط به ربوتیک و هوش مصنوعی بود گوش می دادم . ابتدا بخاطر کشتار های وحشیانه این روز های رژیم به مخاطبان تسلیت گفت و با پوزش خواهی از اینکه در این وانفسا می خواهد از علم سخن بگوید ، صحبت هایی دردمندانه آغاز کرد از چشم اندازی که پیش روی ایران در این زمینه ها می بیند و سرعت و رقابت عجیب دانشجو های کشور های جهان اول و دوم در این زمینه و پیاده روی همزمان دانشجوهای ما به اربعین و جمکران را !
    این استاد بزرگوار در حالی که نتوانست جلوی اشک خود را بگیرد ، می گفت می بیند در حالیکه فاصله ما با دنیا باتوجه به اهمیت ” هوش مصنوعی ” تا چند سال دیگر به جایی می رسد که هرگز جبران پذیر نخواهد بود ، ما درگیر ولایت فقیه و دشنام دادن به دنیا و این بدبختی ها هستیم !.
    در همان روز شاهد رجز خوانی های یکی از مزدوران رژیم در یک ابر گروه ده هزار نفره هم بودم که از ولایت فقیه و تدابیرش دفاع و برای اعضای گروه خط و نشان می کشید ! ( خوشبختانه این روز ها تعداد شان انقدر کم شده که برای هر گروه مجازی نمی توانند بیش از یکی دو تا گسیل کنند. )
    حیف اجازه از آن استاد گرامی ندارم وگر نه وویس هایش را اینجا می گذاشتم . به هر حال این چکیده ای بود از آنچه می گفت.
    بگذریم..
    گوسفند کیست ؟
    گوسفند به کسی می گویند که از زندگی معنایی جز خوردن و خوابیدن و گاییدن استنتاج نمی کند . برای او پیشرفت معنایی ندارد ! چه صنعتی باشد چه اقتصادی و چه هر زمینه دیگری . اعتبار و هویت ملی در برابر جهانیان نیز بی معنا و بی ارزش است. حتی فرهنگ عمومی و اخلاق اجتماعی را هم بر نمی تابد و ترجیح می دهد به شیوه اوباش هزار و اندی سال پیش که در بیابان های بی آب و علف می زیستند و ارتزاق شان از راه دزدی و سرگرمی و هدف شان زنان بیشتر گرفتن و چند طویله بچه درست کردن بوده ، مجازاتشان شلاق و سنگسار و دست و پا قطع کردن، و عِلمشان نیز این بوده که “زمین همچون فرشی گسترده است که هر روز به طول و عرض آن اضافه می شود و کوه ها مثل قلوه سنگی هستند که خدا (الله) چهار گوشه آن گذاشته تا باد بلندش نکند ، و خورشید هم یک لامپی ست که میآید دور ما می چرخد و شبها در چشمه لجنی در غرب زمین فرو می رود . زندگی کند ، و همان ها را هم الگوی علم و اخلاق و پزشکی و نجوم و این چیز ها بداند.
    اما اینطور که نمی شود زندگی کرد ..! از کجا بیاوریم بخوریم ؟
    کاری ندارد ، نفت می فروشیم و می خوریم . و زندگی دیجیتال و مدرن هم می کنیم و همچون گوسفندی که توی زرورق پیچیده باشند با تکبر راه می رویم !
    حالا که دیگر نفت را از مان نمی خرند چکار کنیم ؟ آیا الگو های اخلاقی و علمی و اسوه های حسنه تان که لنگر زمین و آسمانند و هدف خدا از خلقت تمام جهان ظهور و تبلور آنها بوده ، می توانند غلطی بکنند و ما را که ۱۴۰۰ سال باسن شان را بوسیده ایم نجات دهند ؟
    چی ؟ ..! مرگ بر آمریکا ! ای مزدور وطن فروش !

    آری ، گوسفند ها نه تنها دوست دارند زندگی گوسفندی را ادامه دهند ، که ترجیح می دهند هر چه دنیا به جلو می رود ، ما عقبتر برویم ، و مثل گوسفند های داستان خر دجال * باشند که تنها دغدغه و وِرد زبانشان در هر شرایطی اینست : “فقط خدا کند که توی این خر تو خر، ما از چریدن علف نیافتیم !”

    با این شیوه ای که گوسفند ها پیش گرفته و ما را هم با چماق و اسلحه بدان وادار می کنند ، تا چند سال دیگر شاید همچون قبایل برخی کشور های فقیر و قحطی زده ( که به اندازه ما خوش شانس نبوده اند تا نفت داشته باشند ) باید همدیگر را بدریم و بخوریم .
    و اما این نفت که گوسفندان دارند می فروشند و می خورند و گوشی اپل می خرند در توعیتر تبلیغ عقاید مترقی دینی خود را می کنند، برای کیست ؟ آیا برای خودشان است ؟ یا برای من و شما ؟ یا برای آیندگان هر دوی ما ؟
    مرض این گوسفندان چیست که خود شان که کاری نمی کنند ، نمی گذارند دیگران هم کاری کنند ، و تا یکی از شما دو جمله از حقایق بگوید ، با توپ و تشر و به پشتوانهء حکومت گوسفند پرور به جانش می افتند و خرخره اش را می جَوند !؟
    آیا اقتدار گوسفند ها و گوسفندیان تا کِی و کجا باید ادامه پیدا کند ؟
    دقیقا کِی قرار است ما این فضولات آسمانی که دزدان بر سرمان خالی کرده اند را دور بریزیم و در پلهء اول آدمیت و فرهنگ قرار بگیریم و بالاخره طی مراتب عقل و اخلاق را شروع کنیم ؟ تا کی قرار است وضع خود و سبک زندگی مان را “ترس” تعیین کند ؟! ترس از که ؟ از چه؟ از گوسفند ؟!
    گوسفند مگر ترس دارد ؟!
    داستان کوتاه ” قضیه خر دجال ” از صادق هدایت در یک فایل صوتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *