قانون و مبانی حقوقی مبتنی بر آن اگرچه به این دلیل وضع میشوند که ساختار های جامعه را در حوزه های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و… امنیت پذیر تر کنند اما خب به دلایل متعدد دیگر در رسیدن به این آرمان موفق نبوده و تقریبا خودِ قانون امروزه تبدیل به یکی از چالش های اجتماعی شده است !
شاید سه فقره از مهمترین دلایل موفق نبودن قانون در امنیت سازی را بتوان در پیچیدگی بیش از حد آن ، تعدد بیش از حد مواد و وجود ناسخ و منسوخ های متعدد دانست . قوانین گاهی اوقات آنقدر دچار پیچیدگی و ازدیاد موضوع شده است که حتی قضات دادگاه ها نیز از پسِ دانستن همه ی آنها بر نمی آیند .
دستگاه حقوقی کشاورزی
کاملاً روشن است و قابل انکار نیست که قریب به اتفاق مشکلاتِ سیاستی و چالش های اجرایی در حوزه تولیدات کشاورزی ایران ، ریشه در مسائل حقوقی و فقدان یک مرکز حقوقی قدرتمند برای جلوگیری از تخطی مسیولین و صدور بخشنامه های غیر قانونی از سوی مدیران ارشد وزارت جهاد ، دارد .
آنچه که تشکیل یک مرکز حقوقی ذیل نظام صنفی کشاورزی را ضروری میکند ، همین پیگیری های متمرکز و قدرتمندانه و ساختارمند حقوقی از سوی تعدادی متخصص مجرب برای کشاورزان است .
متاسفانه هر سال شاهد پایمال شدن حق قانونی و بدیهی کشاورزان در سطح ملی هستیم که ناشی از ترک فعل ، تصمیمات خلق الساعه ، بخشنامه های غیر قانونی ، سوء مدیریت و یا فرا قانونی عمل کردن از طرف دولتمردان و بعضی از منصوبان دولتی میباشد .
منظور از منصوبان دولتی در اینجا برخی از تشکل های صنفی کشاورزی هستند که از موضع بالا به تولید کنندگان نگاه میکنند . تشکل هایی که کشاورزان را نوعی قلک و صندوق ذخیره پولی دولت قلمداد میکنند و در تلاش هستند تا بخشی از کم و کاستی های پولی خود را با دست بردن به این قلک جبران نمایند .
این دسته از تشکل ها همواره در ظاهرنمایی ، تدلیس و دو رنگ بودن مهارت بسیار بالایی دارند بدین خاطر است که بسیاری از کشاورزان اینها را یک مجموعه صنفی و غیر دولتی میبینند . در صورتی که واقعیت چیز دیگری میباشد و اینها در واقع پرسنل غیر استخدامی دولت هستند . به عبارتی ساده تر : اینها پیمانکار بخش چپاول و تاراج هستند .
و تقریباً در تمام حوزه های تولیدی و اقتصادی هم حضور دارند چراکه دولت و دولتمردان در همه ی بخش ها به حضور این جاده صاف کن ها نیاز دارند تا کنترل مناسبی بر فعالیت ها داشته باشند .
کشاورزی هم از این امر مستثنی نیست و منصوب شدگان نقش و سهم بسیار بزرگی در کنترل کردن فعالیت های کشاورزی دارند . به عنوان مثال با دستکاری در قیمت گذاری محصولات مشمول خرید تضمینی ، چندین هزار میلیارد تومان از جیب کشاورز بابت کسورات به صندوق دولت واریز می کنند .
یا با نداشتن یک برنامه کشت و زراعت پایدار بر حسب مکان ، زمان و شرایط ، اغلب شاهد این هستیم که یک کالا به صورت ناگهانی افزایش تولید پیدا میکند در حالی که هیچ طرح و برنامه ای برایش اندیشیده نشده است . همین عدم برنامه ریزی و عدم مدیریت تولید است که باعث تلف شدن هزاران تن از محصولات کشاورزی میشود .
محصول از بین میرود یا خوراک احشام می و یا بالعکس محصولی تولیدش نقصان پیدا د کرده و صادرات آن را یکشبه قدغن میکنند که از این بابت هم کشاورز بابت نقصان قیمت ضرر میکند و هم صادر کننده آن محصول بابت از دست دادن مشتری و بازار خود .
یعنی در هر دو حالت چه محصول باشد و یا نباشد این کشاورز است که ضرر می کند . کشاورزی که تمام وسایل و ادوات و نهاده های خود را از بازار آزاد ، طبق تورم روز تهیه کرده و علاوه بر این بایستی بدهکاری های خود به افراد حقیقی و حقوقی را نیز پرداخت کند و هم هزینه های کشت مجدد برای سال آینده را تامین کند و هم در برابر مخارج زندگی روزمره خود پاسخگوی خانواده باشد .
بعضی از محصولات کشاورزی مانند گندم در ادبیات اقتصادی به عنوان محصولات استراتژیک معرفی شده اند و دولت های مختلف روی این کلمه استراتژیک موج سواری میکنند . موج سواری دولت بدین دلیل است که بتواند هنگام خرید آن را با قیمتِ محبوب خود انجام دهد که طبیعتاً مورد رضایت گندمکاران نیست .
اما برای کشاورز محصول استراتژیک مفهومی ندارد و بایستی حاصل دست رنج یکساله خود را به بالاترین قیمت در بازار های داخلی یا خارجی عرضه کند و این وظیفه دولت هاست که جهت تامین امنیت غذایی کشور ، بدنبال تامین محصولات استراتژیک مورد نیاز کشور خود از بازار های داخلی و خارجی باشد که اکثر کشور ها با کمک های یارانه ای به کشاورزان خود آن را از بازار داخلی تامین میکنند .
چرا دولت ما برای خرید محصولی مانند گندم از کشاورز آن را طبق قیمت جهانی بدون توجه به هزینه های تولید در داخل قیمت گذاری میکند ولی کشاورز برای خرید یک تراکتور یا خودرو که از ملزومات زندگی یک کشاورز است مجبور به پرداخت مبلغ بسیار هنگفت میشود ؟ مبلغی که چندین برابر قیمت جهانی آن پول بدهد؟
معضلات کشاورزی محدود به مسائل مطرح شده فوق نمیشود و در بخش های دیگر کشاورزی نیز ارگان ها به نوعی سد راه تولید گردیده و باعث ضرر کشاورزان میشود . مانند وزارت نیرو در عدم مدیریت صحیح آب و برق و قطع نمودن برق چاه های کشاورزی و کسر نمودن دبی پروانه های بهره برداران از منابع آبی سطحی و زیر زمینی بدون اینکه به قانون حق مالکیت توجهی داشته باشد و یا جبران مافات کند .
این بخش کوچکی از مشکلاتی است که کشاورز هر ساله با آنها روبرو ست و مدافعان حقوق کشاورزان به طرق مختلف این مشکلات را بیان میکنند اما از آنجایی که فاقد مکانیسم رسانه ای هستند در عصر ارتباطات نوین ، رسانه های حقیقی و حقوقی صدایشان را به نحو مطلوب انعکاس نمی دهند و متاسفانه نه در دولت و نه در مجلس شورای اسلامی نیز برای این حقوق پایمال شده کشاورزان گوش شنوایی نیست و چشمان خود را روی واقعیات بسته اند.
معضلاتی همچون از بین رفتن دامداری های سنتی و صنعتی و کشتار دامهای مولد یا صادرات آنها و دفن جوجه های یک روزه در سنوات گذشته و فساد هرساله هزاران تن محصولات اضافی باغی و جالیزی که خود باعث هدر رفت میلیونها متر مکعب آب شیرین شده و غیرو !
حال باید دید چه باید کرد !
آیا باید صرفاً نظاره گر پایمال شدن حقوق کشاورزان و ایجاد نا امنی شغلی و مهاجرت جوانان روستایی و خالی شدن روستاها باشیم ؟ یا به طریق اولاتر بدنبال احقاق حقوق کشاورزان رفت .
فرد فرد کشاورزان که به تنهایی نمیتوانند اقامه دعوا و طرح شکایت نزد محاکم قضایی داشته باشند جهت رسیدن به مطالبات خود . مثلا در مورد قیمت گذاری ناعادلانه گندم ، کشاورزان هرگز نمیتوانند به تنهایی احقاق حق کنند . اگر هم اقدام کنند محتوم به شکست هستند لذا برای این کار باید بطور هماهنگ از طریق نظام صنفی خود عمل کنند .
بنابراین نظام صنفی کشاورزی نیز از الگوی خود دولت در دفاع از حقوق خود بایستی استفاده کند . هر ارگان دولتی دارای دفتر حقوقی ست و جای این دفتر حقوقی در نظام صنفی شهر و استان و کشور خالی است .
همانطور که بارها از روئسای نظام شنیده ایم که همه در مقابل قانون برابر هستند . با این تفصیل است که کشاورزان در رابطه با متخلفان حوزه کشاورزی انتظار برخورد قانونی و قضایی دارند .
و این امر اتفاق نمی افتد مگر با تشکیل یک مرکز حقوقی در نظام صنفی کشاورزی . البته تشکیل چنین مرکز حقوقی احتیاج به منبع مالی دارد و کشاورزان نیز به این امر واقف هستند . هر وکیل در قبال پیگیری پرونده مبلغی مطالبه میکند .
قاعدتاً این وجوه باید از یک منبع پایدار تامین شود که یکی از منابع آن می تواند افزایش مبلغ حق عضویت کشاورزان در نظام صنفی به عنوان پیگیری های حقوقی و مطالبه حقوق کشاورزان باشد که بیشتر جنبه عمومی در بین کشاورزان دارد .
به عنوان نمونه همین الان کشاورزان میلیارد ها تومان به دلیل فروش ارزان محصولات کشاورزی به دولت ضرر میکنند که دلیل آن قیمت گذاریهای دستوری دولت است . آیا نمیشود با هزینه کسری از این مبلغ آن میلیارد ها تومان را به جیب کشاورزان برگرداند ؟
به نظر میرسد که آخرین پناهگاه کشاورزان در برابر مسئولینی که چشم طمع به حقوق آنها دارند دیوان عدالت ادرای است و پیگیری این امر نیز وظیفه قانونی نظام صنفی در سراسر کشور میباشد . سر لوحه کار نظام صنفی کشاورزی دفاع در جهت استیفای حقوق کشاورزان میباشد که اگر این موضوع توسط کشاورزان لمس نشود ادامه کار نظام صنفی با تردید روبه رو خواهد شد .
در نتیجه تشکیل مرکز حقوقی ذیل نظام صنفی فعالیت های کشاورزی جهت استیفای حقوق کشاورزان لازمه تداوم این نظام بوده و در تشکیل آن نهایت سعی و تلاش باید صورت بگیرد .
قابل توجه کلیه اندیشمندان ، اندیشه ورزان ، کارشناسان و تولید کنندگان بخش کشاورزی ایران اینکه موسسه غیر دولتی تیدام آمادگی کامل جهت دریافت و انتشار هرگونه محتوای آموزشی ، تحلیلی ، خبری و… از سوی شما سروران و ارجمندان میباشد .
قابل توجه تمام نیرو های امنیتی و سیاسی و نظامی و متخصصین سوانح هوایی
نظر به اینکه در روز گذشته مورخ یکشنبه ۱۴۰۳/۲/۳۰ سه فروند بالگرد که یکی از آن بالگرد ها حامل شهیدان آیت الله رییسی و امیر عبداللهیان و بقیه بود؛ بعداز افتتاح سد دوستی با کشور آذربایجان ازنقطه مرزی کشور آذربایجان به سمت تبریز در حال پرواز بودند که ناگهان فقط این بالگرد از صفحه راداری حذف میشود این درحالی ست که در اغلب موارد بالگرد هایی که چنین ماموریت هایی دارند به فاصله کمی از یکدیگر پرواز میکنند و هر سه بالگرد به فاصله معین همدیگر را دنبال میکنند یعنی اگر یکی از آنها لحظه ای از دو تای دیگر جدا یا ناپدید شود ؛ آن دو فروند دیگر در چند ثانیه از این موضوع مطلع میگردند . دراین اتفاق ناگوار و دلخراش چند نکته حایز اهمیت هست :
اول : تمام خلبانان قبل از پرواز از طریق اداره هوا شناسی ؛ وضعیت هوای مسیر پروازی خود را دریافت میکنند و اگر هوای مسیر پروازی نامساعد باشد مبادرت به پرواز نمی نمایند باید معلوم شود و از خلبانان دو فروند دیگر تحقیق بعمل آید که اداره هوا شناسی چه گزارشی به آنها داده است که این سه فروند بالگرد مبادرت به پرواز نموده اند و در مسیر پروازی دچار بدی هوا و مه آلود بودن قرار گرفته اند . حتی یک گزارش نادرست عمدی یا غیر عمدی در وضعیت آب و هوایی میتواند منجر به سوانح هوایی این چنینی گردد. نیرو های امنیتی باید در این خصوص دقت لازم را داشته باشند و سریع السیر قبل از دیر شدن ؛ در خصوص مسببین گزارش نادرست احتمالی اقدامات لازم را انجام دهند .
دوم : طبق دستور العمل های امنیتی و حفاظتی ؛ خلبانان و یا اشخاص حفاظتی در داخل دیگر وسایل پرنده همراه (نظیر این دو بالگرد همراه ) ؛ می بایستی لحظه ای از بالگرد حامل شخصیت ها غافل نباشند و رعایت فاصله را بنمایند یعنی چنان باید چشم به بالگرد حامل شخصیت داشته باشند و یا ارتباط دایم داشته باشند که اگر اتفاقی برای آن بالگرد بیفتد اقدامات امنیتی و امدادی و اطلاع رسانی را به نحو مطلوب انجام دهند . و امید است که نیرو های امنیتی در این خصوص تحقیقات اساسی را بعمل آورند. که شبهاتی که در این خصوص متصور هست روشن گردد که آیا در این خصوص قصوری داشته اند یا خیر ؟ و باید مشخص شود که اشخاص مذکور در این دو بالگرد همراه وظایفشان را بخوبی انجام داده اند یا خیر ؟ که اگر سریع السیر محل وقوع ناپدید شدن بالگرد دقیقا معلوم میگردید . دو هزار نفر از نیرو های امدادی صرفا به همان سمت عازم می شدند .و از پراکندگی جغرافیایی جلوگیری بعمل می آمد .و شاید با رسیدن بموقع بر سر حادثه ؛ آنها را نجات میدادند .
سوم : واز همه مهمتر این که چون مسیر این سه فروند بالگرد ازنقطه مرزی کشور آذربایجان به سمت تبریز بوده به احتمال خیلی زیاد توسط عوامل موساد که در کشور آذربایجان سیطره کامل دارند ؛ با برنامه ریزی از قبل تعیین شده درداخل ایران در مسیر پرواز آنها ؛ وبا دستگاه های پیشرفته در خصوص انحراف و اختلال در امواج الکترونیکی ؛ وسایل کمک ناوبری بالگرد حامل رییس جمهور ؛ نظیر VOR و NDB را منحرف کرده باشند که بالگرد را به سمت دیگری برای وقوع حادثه ؛ هدایت نموده باشند ؛ این در حالیست که خلبان فکر میکند مسیری که میرود صحیح هست . و ناخواسته به سوی هدف مورد نظر دشمن هدایت میشود .
و یا اینکه وقوع حادثه بخاطر این بوده باشد که عوامل موساد در مسیر پرواز بالگرد ؛ توسط سلاح های مخصوص مورد اصابت قرار گرفته باشد.
لازم به ذکر هست شبکه ۱۲ رژیم اسراییل غاصب در همان اوایل این واقعه صراحتا و قاطعانه اعلام کرد که همه اشخاص داخل بالگرد کشته شده اند و این یک پیروزی برای اسراییل هست .
این رژیم پلید از کجا میدانست که صراحتا مبادرت به چنین اظهار نظری کرده است ؛ مگر اینکه از عملکرد خودشان درسقوط بالگرد مطمئن بوده اند .
چهارم : چطور شده فقط از سه فروند بالگرد فقط بالگرد حامل رییس جمهور وهمراهانش از صفحه رادار ناپدید شد.
نتیجه گیری : بنظر میرسد نیروهای امنیتی و حفاظتی ومتخصصین سوانح هوایی باید همه موارد اخیر الذکر را بخصوص بندسوم این اظهار نظر را مد نظر خود قرار دهند . لذا این ضایعه جبران ناپذیر و دلخراش از اساس مشکوک بنظر میرسد و نباید از آن به سادگی گذشت .و آنرا یکسانحه هوایی عادی تلقی کرد.
و به نظر اینجانب این سانحه اتفاقی نبوده .و احتمال؛ دادن اطلاعات غلط گزارش هواشناسی و کسب اطلاعات بیشتر از خلبانان دو فروند بالگرد دیگر و اشخاص داخل آن و از همه مهمتر دخالت موساد به شرحی که گذشت باید در اسرع وقت توسط نهادهای ذیربط بطور اساسی و با دقت رسیدگی و اقدام شود ؛ تا بتوان یک نتیجه گیری دقیق و جامع در اسرع وقت از این واقعه گرفت .
خلبان سرهنگ سید حسین حسینی
کانال اطلاع رسانی گلویک
ماجرا از آن جایی آغاز میشود که دفاع کردن شده عادت معمول ما ایرانی ها؛ در سیاست، در رسانه، در فوتبال و…همین ایام که درگیر جنگ ترکیبی دشمنان هستیم، باز منفعلانه و تدافعی روزگار میگذرانیم. اگر دست پیش می گرفتیم لااقل امروز کشوری به خود جرأت نمیداد به تمامیت سرزمینی ایران نگاه بد کند. اگر بعد از انقلاب اسلامی بر اشغال جزایر آریانا و زرکوه که توسط انگلیسی ها صورت گرفت و بعدا با ساخت و پاختی که با پهلوی کردند و آن ها را دو دستی تحویل امارات دادند، تأکید کرده و موضوع بازگرداندن آن ها را به ایران را مطرح میکردیم، کار به جایی نمیرسید که برخی کشور های ذرهای منطقه مدعی مالکیت امارات بر این دو جزیره مهم ایرانی شوند.
دو جزیره کاملا ایرانی آریانا (۱۲ کیلومتر) و زرکوه (۸ کیلومتر) هر چند که کوچک هستند اما بسیار حیاتی به حساب میآیند، چرا که از نظر استراتژیک موقعیت ویژهای دارند و از منابع نفتی سرشاری برخوردار است. اماراتی ها بعد ها برای آن که نشان دهند این جزایر عربی است نام آن ها را تغییر داده و نیز سه یا چهار هزار نفر را در این دو جزیره که خالی از سکنه بود، جا و مکان دادند. مثلا نام”صیر ابونُعَیر” را بر جزیره آریانا نهادند. نکته مهم آن است که این دو جزیره، به صورت غیر قانونی و بدون هیچ گونه معاهده و قرارداد بین المللی از حدود سال۱۹۷۱ یعنی تاریخ شکل گیری امارات متحده عربی در اشغال این کشور است. این اشغال نیز حاصل بده و بستان های سیاسی بین رژیم پهلوی و انگلیسی ها بود، که در نهایت در سال ۱۳۵۲ این دو جزیره به امارات تعلق گرفت.
طبق اسناد موثق تاریخی، دو جزیره آریانا و زرکوه که ابتدا توسط انگلیس و سپس توسط امارات به اشغال درآمدند، به ایران تعلق دارند. از جمله این اسناد می توان به نقشه دریانوردی ترسیم شده توسط انگلیسی ها در اوایل قرن بیستم اشاره کرد که محدوده جزایر مورد ادعای امارات و به طور کلی همه کرانه های خلیجفارس را با رنگ شناسه ایران مشخص کرده است. اگر از منظر قانونی هم به این ماجرا نگاه کنیم، آریانا و زرکوه به ایران تعلق دارند.
در این زمینه راهکار معینی وجود دارد و آن این است که جمهوری اسلامی ایران به صورت رسمی و قانونی و با طرح رسانه ای موضوع، افکار عمومی و نهاد های جهانی را به سمت پذیرش دیدگاه ها و باور های واقعی و منطفی خود متمایل سازد. در این زمینه مهم آن است که در همه دوره ها و دولت ها موضوع جزایر ایرانی آریانا و زرکوه در دستور کار قرار بگیرد و لحظه ای از طرح آن ها در مجامع جهانی غفلت نورزیم. الان که برخی کشورها با پررویی بحث جزایر سهگانه را مطرح میکنند، بهترین زمان در خصوص طرح و ترتیب دادن اقدامات اصولی برای بازگشت این دو جزيره به خاک ایران به حساب میآید.
نوشته شده توسط: عزیز غضنفری
قابل توجه تمام نیرو های امنیتی و سیاسی و نظامی و متخصصین سوانح هوایی
نظر به اینکه در روز گذشته مورخ یکشنبه ۱۴۰۳/۲/۳۰ سه فروند بالگرد که یکی از آن بالگرد ها حامل شهیدان آیت الله رییسی و امیر عبداللهیان و بقیه بود؛ بعداز افتتاح سد دوستی با کشور آذربایجان ازنقطه مرزی کشور آذربایجان به سمت تبریز در حال پرواز بودند که ناگهان فقط این بالگرد از صفحه راداری حذف میشود این درحالی ست که در اغلب موارد بالگرد هایی که چنین ماموریت هایی دارند به فاصله کمی از یکدیگر پرواز میکنند و هر سه بالگرد به فاصله معین همدیگر را دنبال میکنند یعنی اگر یکی از آنها لحظه ای از دو تای دیگر جدا یا ناپدید شود ؛ آن دو فروند دیگر در چند ثانیه از این موضوع مطلع میگردند . دراین اتفاق ناگوار و دلخراش چند نکته حایز اهمیت هست :
اول : تمام خلبانان قبل از پرواز از طریق اداره هوا شناسی ؛ وضعیت هوای مسیر پروازی خود را دریافت میکنند و اگر هوای مسیر پروازی نامساعد باشد مبادرت به پرواز نمی نمایند باید معلوم شود و از خلبانان دو فروند دیگر تحقیق بعمل آید که اداره هوا شناسی چه گزارشی به آنها داده است که این سه فروند بالگرد مبادرت به پرواز نموده اند و در مسیر پروازی دچار بدی هوا و مه آلود بودن قرار گرفته اند . حتی یک گزارش نادرست عمدی یا غیر عمدی در وضعیت آب و هوایی میتواند منجر به سوانح هوایی این چنینی گردد. نیرو های امنیتی باید در این خصوص دقت لازم را داشته باشند و سریع السیر قبل از دیر شدن ؛ در خصوص مسببین گزارش نادرست احتمالی اقدامات لازم را انجام دهند .
دوم : طبق دستور العمل های امنیتی و حفاظتی ؛ خلبانان و یا اشخاص حفاظتی در داخل دیگر وسایل پرنده همراه (نظیر این دو بالگرد همراه ) ؛ می بایستی لحظه ای از بالگرد حامل شخصیت ها غافل نباشند و رعایت فاصله را بنمایند یعنی چنان باید چشم به بالگرد حامل شخصیت داشته باشند و یا ارتباط دایم داشته باشند که اگر اتفاقی برای آن بالگرد بیفتد اقدامات امنیتی و امدادی و اطلاع رسانی را به نحو مطلوب انجام دهند . و امید است که نیرو های امنیتی در این خصوص تحقیقات اساسی را بعمل آورند. که شبهاتی که در این خصوص متصور هست روشن گردد که آیا در این خصوص قصوری داشته اند یا خیر ؟ و باید مشخص شود که اشخاص مذکور در این دو بالگرد همراه وظایفشان را بخوبی انجام داده اند یا خیر ؟ که اگر سریع السیر محل وقوع ناپدید شدن بالگرد دقیقا معلوم میگردید . دو هزار نفر از نیرو های امدادی صرفا به همان سمت عازم می شدند .و از پراکندگی جغرافیایی جلوگیری بعمل می آمد .و شاید با رسیدن بموقع بر سر حادثه ؛ آنها را نجات میدادند .
سوم : واز همه مهمتر این که چون مسیر این سه فروند بالگرد ازنقطه مرزی کشور آذربایجان به سمت تبریز بوده به احتمال خیلی زیاد توسط عوامل موساد که در کشور آذربایجان سیطره کامل دارند ؛ با برنامه ریزی از قبل تعیین شده درداخل ایران در مسیر پرواز آنها ؛ وبا دستگاه های پیشرفته در خصوص انحراف و اختلال در امواج الکترونیکی ؛ وسایل کمک ناوبری بالگرد حامل رییس جمهور ؛ نظیر VOR و NDB را منحرف کرده باشند که بالگرد را به سمت دیگری برای وقوع حادثه ؛ هدایت نموده باشند ؛ این در حالیست که خلبان فکر میکند مسیری که میرود صحیح هست . و ناخواسته به سوی هدف مورد نظر دشمن هدایت میشود .
و یا اینکه وقوع حادثه بخاطر این بوده باشد که عوامل موساد در مسیر پرواز بالگرد ؛ توسط سلاح های مخصوص مورد اصابت قرار گرفته باشد.
لازم به ذکر هست شبکه ۱۲ رژیم اسراییل غاصب در همان اوایل این واقعه صراحتا و قاطعانه اعلام کرد که همه اشخاص داخل بالگرد کشته شده اند و این یک پیروزی برای اسراییل هست .
این رژیم پلید از کجا میدانست که صراحتا مبادرت به چنین اظهار نظری کرده است ؛ مگر اینکه از عملکرد خودشان درسقوط بالگرد مطمئن بوده اند .
چهارم : چطور شده فقط از سه فروند بالگرد فقط بالگرد حامل رییس جمهور وهمراهانش از صفحه رادار ناپدید شد.
نتیجه گیری : بنظر میرسد نیروهای امنیتی و حفاظتی ومتخصصین سوانح هوایی باید همه موارد اخیر الذکر را بخصوص بندسوم این اظهار نظر را مد نظر خود قرار دهند . لذا این ضایعه جبران ناپذیر و دلخراش از اساس مشکوک بنظر میرسد و نباید از آن به سادگی گذشت .و آنرا یکسانحه هوایی عادی تلقی کرد.
و به نظر اینجانب این سانحه اتفاقی نبوده .و احتمال؛ دادن اطلاعات غلط گزارش هواشناسی و کسب اطلاعات بیشتر از خلبانان دو فروند بالگرد دیگر و اشخاص داخل آن و از همه مهمتر دخالت موساد به شرحی که گذشت باید در اسرع وقت توسط نهادهای ذیربط بطور اساسی و با دقت رسیدگی و اقدام شود ؛ تا بتوان یک نتیجه گیری دقیق و جامع در اسرع وقت از این واقعه گرفت .
خلبان سرهنگ سید حسین حسینی
کانال اطلاع رسانی گلویک
آریانا و زرکوه را پس بگیریم (بازنشر)
ماجرا از آن جایی آغاز میشود که دفاع کردن شده عادت معمول ما ایرانی ها؛ در سیاست، در رسانه، در فوتبال و…همین ایام که درگیر جنگ ترکیبی دشمنان هستیم، باز منفعلانه و تدافعی روزگار میگذرانیم. اگر دست پیش می گرفتیم لااقل امروز کشوری به خود جرأت نمیداد به تمامیت سرزمینی ایران نگاه بد کند. اگر بعد از انقلاب اسلامی بر اشغال جزایر آریانا و زرکوه که توسط انگلیسی ها صورت گرفت و بعدا با ساخت و پاختی که با پهلوی کردند و آن ها را دو دستی تحویل امارات دادند، تأکید کرده و موضوع بازگرداندن آن ها را به ایران را مطرح میکردیم، کار به جایی نمیرسید که برخی کشور های ذرهای منطقه مدعی مالکیت امارات بر این دو جزیره مهم ایرانی شوند.
دو جزیره کاملا ایرانی آریانا (۱۲ کیلومتر) و زرکوه (۸ کیلومتر) هر چند که کوچک هستند اما بسیار حیاتی به حساب میآیند، چرا که از نظر استراتژیک موقعیت ویژهای دارند و از منابع نفتی سرشاری برخوردار است. اماراتی ها بعد ها برای آن که نشان دهند این جزایر عربی است نام آن ها را تغییر داده و نیز سه یا چهار هزار نفر را در این دو جزیره که خالی از سکنه بود، جا و مکان دادند. مثلا نام”صیر ابونُعَیر” را بر جزیره آریانا نهادند. نکته مهم آن است که این دو جزیره، به صورت غیر قانونی و بدون هیچ گونه معاهده و قرارداد بین المللی از حدود سال۱۹۷۱ یعنی تاریخ شکل گیری امارات متحده عربی در اشغال این کشور است. این اشغال نیز حاصل بده و بستان های سیاسی بین رژیم پهلوی و انگلیسی ها بود، که در نهایت در سال ۱۳۵۲ این دو جزیره به امارات تعلق گرفت.
طبق اسناد موثق تاریخی، دو جزیره آریانا و زرکوه که ابتدا توسط انگلیس و سپس توسط امارات به اشغال درآمدند، به ایران تعلق دارند. از جمله این اسناد می توان به نقشه دریانوردی ترسیم شده توسط انگلیسی ها در اوایل قرن بیستم اشاره کرد که محدوده جزایر مورد ادعای امارات و به طور کلی همه کرانه های خلیجفارس را با رنگ شناسه ایران مشخص کرده است. اگر از منظر قانونی هم به این ماجرا نگاه کنیم، آریانا و زرکوه به ایران تعلق دارند.
در این زمینه راهکار معینی وجود دارد و آن این است که جمهوری اسلامی ایران به صورت رسمی و قانونی و با طرح رسانه ای موضوع، افکار عمومی و نهاد های جهانی را به سمت پذیرش دیدگاه ها و باور های واقعی و منطفی خود متمایل سازد. در این زمینه مهم آن است که در همه دوره ها و دولت ها موضوع جزایر ایرانی آریانا و زرکوه در دستور کار قرار بگیرد و لحظه ای از طرح آن ها در مجامع جهانی غفلت نورزیم. الان که برخی کشورها با پررویی بحث جزایر سهگانه را مطرح میکنند، بهترین زمان در خصوص طرح و ترتیب دادن اقدامات اصولی برای بازگشت این دو جزيره به خاک ایران به حساب میآید.
نوشته شده توسط: عزیز غضنفری