پایگاه سراسری پاترا

علم لاینفع و علم مستودع

علم لاینفع و علم مستودع

به قلم : دکتر عبد الصالح جعفری 

امروز بر این مطلب فکر می کردم که چه اندازه نیازمند آموختن روش زندگی هستیم ؟ آموختن از آغازین ترین چیزها !

( چه چیز های زیادی برای آموختن وجود دارد ) خوردن ، پوشیدن ، نظم ، کار و نگهداری ابزار ها ، امیدواری ، کم مصرفی !

ارزش این آموزه ها بلکه پروره ها خیلی بالاست . پرورنده این چنین ، گویی پیامبران زندگی هستند. کاش چنین پیامبرانی همینک هم مرا تولیت کنند . اینها پایه ترین و موثر ترین آموزه های انسانی است . چنین می اندیشم !

ضرورت استعداد یابی و رفتن در همان رشته مشخص در آغاز دبیرستان هم گستره ای از خاطرات و آزموده های زندگی را برایم زنده می کند . این پیام برای من خیلی ارزشمند بود . از این بیدار گری جمعی و پیام ارزشمند پاس دارم .

در روانشناسی ، مهمترین دوره آموزش را دبستان و حتا پیشا دبستان می دانند . این قاعده ، شگفت به نظر می رسد ولی مساله همین ( است ) که آموزش های دبستانی اولویت نیست ، بلکه پرورش های دبستانی ( در اولویت قرار دارد ) .

شاید حجم تمام آموزه های دوران دبستان به اندازه چند واحد دانشگاهی باشد اما پرورش های دبستانی گاهی از چند دکترا مهم تر و سود رسان تر است .

پرورش های دبستانی ، انسانها را به عناصر مفید برای جامعه بدل می کند در حالیکه آموزش های تکمیلی به ویژه وقتی در بستر ناپرورده می نشینند ، حتی امکان کارکرد اجتماعی در فرد آموخته ، پیدا نمی کنند !

آزموده و زیسته ی من این بود که یادم هست کارشناس استعداد شغلی راهنمایی در پرونده من نوشته بود : رشته انسانی را پیشنهاد می دهم .

آن زمان به این نوشته در پرونده مدرسه خندیدم ! و رشته دبیرستان و دانشگاهی دیگری طبق خواست عرف رفتم . ۱۵ سال بعد و پس از همین قدر تحصیل ، باز تازه به همان سفارش برگشتم .

البته در جامعه ما شاید این دوره کارکرد های مهمی برای من داشت ؛ اما همین که برخی کارکرد ها تنها در برخی رشته ها رخ می دهد و نه در همه رشته های مناسب و متناسب ، از سستی و کاستی های جامعه ماست .

همچنین امروز نما و فیلم هایی از گذشته ها را می دیدم و فکر می کردم چقدر مهارت های ابتدایی بیشتری می توانست همان نتایج را چند برابر ارتقا دهد !

در متون دینی علم لاینفع و حتی علم مستودع آمده است . علم لاینفع شامل علم سودمندی که برای عالمش کاربرد نداشته باشد هم هست .

علم مستودع ، علمی است که روحیه عالمش مناسبتی با آن علم ، هر چند نافع ندارد و در جان و روان آموخته آن ، مستقر نمی شود .

هرکسی را بهر کاری ساختند / مهر آن را در دلــش انداختند / ما برای دانش نافع مستقر باید تلاش و هزینه کنیم !

نویسنده : مرحوم دکتر عبد الصالح جعفری

عبد الصالح جعفری استاد و دانشمَرد فقید کرمانشاهی جدا از فرزند سردار شهید سید محمد سعید جعفری بودن ، از اون تیپ دانشمَردانِ کمیابی بود که میتونست اندیشکده ای راهبردی برای ایران بسازد .

برای آن استاد فقید طلب مغفرت و آمرزش و برای بازماندگان و دوستان و شاگردانش صبر و شکیبایی مسئلت دارم از درگاه خداوند منان !

مقالات و مطالب بیشتری در اینجا بخوانید :

حس تعلق به آب ، ابزار صلح یا منازعه ؟

رنج هایی که هر روز افزوده میشوند

ارزش ریال از دوره رضا شاه تا دولت سیزدهم

کاپیتان نوئل ، پیامبر انگلیسی در ایران

1 دیدگاه در “علم لاینفع و علم مستودع

  1. اردلان آذرصفت گفت:

    زندگی در این شرایط
    یک کوبایی شاغل با درآمدش نمیتوانست یک لیوان قهوه در هتلِ ملت بخرد. یک بار ناخود آگاه به یک کوبایی تحصیلکرده گفتم :‌ « زندگی با این حال و روز باید سخت باشد .» با ترکیبی از اندوه و چندش پاسخ داد: « نه، سخت نیست. غیر ممکن است .»

    فیدل کاسترو دیکتاتور کمونیست چند سال پیش در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت. در طول دهه های گذشته بسیاری او را مظهر نظم نوینی در جهان دانسته اند که مردمانش را از سلطه امریکایی ها رهانیده و به سمت خود کفایی پیش رفت. حال آنکه حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است که کاسترو مظهر یک طاعون اقتصادی بود که بر جزیره کوبا نازل شد. نه تحریم امریکا و نه هیچ عامل خارجی دیگری به اندازه تصمیمات و درک غلط او از مفاهیم اقتصادی و پیروی از توهمات سوسیالیستی به زندگی مردم کوبا آسیب نرساند.

    در نتیجه سیاست های سوسیالیستی در تمام دوره کاسترو که قریب به ۵۵ سال به طول انجامید کشور کوبا تقریبا هیچ رشد اقتصادی ای به خود ندید. اتفاقات مثبت و نادری که در عرصه اقتصاد کوبا افتاد نتیجه سهل گیری دستورات و سیاست های کاسترو بودند

    کاسترو ۱۱ میلیون نفر مردم کوبا را در حالی ترک کرد که وضع معیشت و زندگی آنها از زمان روی کار آمدن او به مراتب وخیم تر بود. این در حالی است که در طول دوره حکومت داری کاسترو دنیا با سرعت از سد فقر و گرسنگی گذر کرد و میلیارد ها نفر در دنیا از فقر مطلق نجات یافتند.

    در زمان به قدرت رسیدن کاسترو به سال ۱۹۵۹ سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا ۲۰۶۷ دلار بود. سایر کشور های امریکای لاتین در آن زمان وضعیت مشابهی داشتند چنان که سرانه اکوادور ۱۹۷۵ دلار، جاماییکا ۲۵۴۱ دلار، پاناما ۲۳۲۲ دلار، و پورتو ریکو ۳۲۳۹ دلار بود. آمار بدست آمده در سال ۱۹۹۹، یعنی چهل سال بعد سرانه تولید ناخالص داخلی کوبا را ۲۳۰۷ دلار نشان میدهد. این در حالی است که در همین دوره سرانه اکوادور به ۳۸۰۹، جاماییکا به ۳۶۷۰، پاناما به ۵۶۱۸ دلار، و پورتو ریکو به ۱۳۷۳۸ دلار رسیده است. باری، امروز کوبا، چهار سال پس از مرگ کاسترو، در قرن بیست و یکم ویرانه ای بیش نیست که در آن جراحان برای گذران زندگی مسافر کشی می کنند.

    واقعیت اما چیز دیگری است. در حقیقت کاسترو مردمان کشورش را برای چندین دهه قربانی آزمون و خطای گران قیمتی کرد که معلوم بود کار نمیکند. اما او که در ثروت و رفاه زندگی میکرد نگران مردم فقیر کشورش نبود و همان مسیر را ادامه داد.

    در سال ۱۹۹۱ کشور آلبانی که پس از فروپاشی به تازگی از چنگال کمونیسم رها شده بود وضعی بمراتب وخیم تر از کوبای آن سالها داشت چنانکه در ۱۹۹۱ سرانه تولید ناخالص داخلی آلبانی ۱۸۳۵ دلار و سرانه کوبا ۲۵۹۰ دلار بود. در حالیکه کوبای کاسترو به مسیر ویرانگرش ادامه داد آلبانی به اقتصاد بازار روی آورد. در سال ۲۰۱۰، یعنی تنها ۲۰ سال بعد سرانه آلبانی به ۵۳۷۵ دلار رسیده بود.بهترین درسی که از دوران و عملکرد فیدل کاسترو میتوان گرفت این است که سوسیالیسم کار نمیکند و نتیجه ای جز فقر و فلاکت از خود بجا نخواهد گذاشت.

    از دیگر کشورهای منطقه هم میتوان درسی جالب آموخت. هرچه کشورها به اقتصاد بازار اقبال بیشتری نشان داده و از اقتصاد برنامه ریزی شده فاصله گرفته اند به همان نسبت وضعیت معیشت مردم در آنها بهبود یافته است. حتما بین اعداد مطرح شده در این مطلب تنها سرانه ۵ رقمی نظر شما را نیز بخود جلب کرده است. بله، درست حدس زدید، از بین کشور های مورد اشاره پورتو ریکو بیشترین اقبال را به اقتصاد بازار داشته و در نتیجه اش وضع معیشت مردمانش امروز چندین برابر بهتر از مردمان کشورهای منطقه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *