من رفتنیام ، ایران تو بمان
به قلم : محمد فاضلی
من دو بار به ناحق از دانشگاه اخراج شدم (۱۳۹۰ و ۱۴۰۰) و همکارانم در هر دو دانشگاه شاهد این رفتار ناحق هستند. بار اول حتی شکایت نکردم و دم برنیاوردم . بار دوم هم کلامی درباره آن در عرصه عمومی نگفتم تا آنجا که میتوانستم آنرا پنهان کردم و هیچ نقشی در رسانهای شدن آن نداشتم.
فقط در مهر ماه ۱۴۰۰ به وزارت علوم شکایت کردم که تا امروز به آن رسیدگی نشده است. اما هیچ کدام از اینها مهم نیستند و تلویحاً و با صراحت بارها گفته ام که حتی اگر امروز بگویند به دانشگاه برگرد بازنمیگردم . به هیچ شغل دولتی بازنمیگردم. هیچ اهمیتی هم ندارد.
من همکاری با دکتر مسعود پزشکیان را آگاهانه و برای ایران انتخاب کردم. سخنانش را شنیدم، از دوستان درباره شخصیت و کارش پرسیدم، ده ها نفر تماس گرفتند و از من خواستند به ستاد ایشان کمک کنم.
من اطمینان پیدا کردم که مسعود پزشکیان بهترین گزینه موجود است، صداقت دارد، ساختار مجلس و دولت و نظام حکمرانی را میفهمد، کلامی دروغ نمیگوید و یکی از بزرگ ترین درد های این کشور یعنی عدم توافق میان نخبگان و نزاع دائمی میان آنها و در نتیجه عقب ماندگی کشور را میفهمد و برای درمان آن منش و روش دارد.
من آمده بودم به دور از هیاهو در زمانه ای که دعوت به عدم مشارکت، تحسین و لایک بیشتری دارد از ضرورت مشارکت و قرار دادن کشور در مسیر « عقلانیت بهبود تدریجی اما مستمر » بدون تندروی بگویم.
و اتفاق دیشب در تلویزیون هیچ تغییری در این باورم ایجاد نکرده است. من در آن صحنه نه شخص محمد فاضلی، بلکه مشاور نامزدی بودم که میخواهد « عقلانیت اصلاح جوی میانه رو، توافق ساز و تدریجی گرا» را نمایندگی کند.
اما شهاب اسفندیاری که اهمیت یک امر ملی را درک نمیکند، تلویزیون کشور را در مهم ترین رخداد سیاسی جاری آن به صحنه کینه توزی شخصی، بالا آوردن پرونده ای شخصی که من خود سه سال است از آن دم نزده ام، و صحنه آرایی برای تحقیر شخص من تبدیل کرد. بدتر آنکه از لحن حرف زدن، تا زمان پرسیدن سؤال تا اقدام برای قطع میکروفون همه طراحی شده بود تا محمد فاضلی را تحقیر و حضور انتخاباتی دکتر پزشکیان را تضعیف کنند.
آنچه مرا به هم ریخت، جز مشاهده یک صحنه کاملاً آماده شده در همه ابعاد برای تبدیل کردن یک امر ملی، امری حیاتی برای ایران، به صحنه کینه توزی شخصی بود.
هیچ دلیلی وجود نداشت که در برنامه ای در این سطح به زندگی شخصی کسی وارد شوند که در آن برنامه مشاور نامزد ریاست جمهوری است نه شخص محمد فاضلی. با اینحال، از بینندگانی که از این رخداد ناراحت شدند عذر خواهی میکنم.
و سخن آخر : پرتاب میکروفون رفتاری از سر عصبانیت شدید در آن لحظه بود. هیچ معنایی جز اعتراض به آنچه شرح دادم، نداشت.
من عمیقاً به شجاعت، صداقت و از خود گذشتگی مسعود پزشکیان احترام میگذارم که با از خود گذشتگی برای کار کردن در مملکتی پا به میدان گذاشته است که در رسانه ملی آن میتوانند « امر ملی انتخابات » را به صحنه کینه توزی شخصی بدل کنند.
من همه عمر برای ایران زندگی کرده ام، به ایران و مسائلش اندیشیده ام، و بقیه عمر را هم همین گونه خواهم زیست. ورودم به هیچ عرصه ای از سیاست برای منفعت شخصی نبوده و نیست. اکنون نیز بر همان راه و روشم.
از صمیم قلب به دکتر مسعود پزشکیان احترام میگذارم و امیدوارم آنچه گذشت ایشان را در پیمودن راهی که انتخاب کرده اند استوارتر سازد و ایمانش به سیاست اخلاقی و رفع تبعیض بیشتر شود.
در چند جلسه ای که با مسعود پزشکیان داشتم، او را مجذوب اخلاق و راستی یافتم؛ سخنش درباره مردم حقیقی است . مثل مردم زیسته است؛ تبعیض را درک کرده؛ صداقت و دیانت رحمانی را در خود نهادینه کرده؛ و باوری عمیق به علم و تخصص دارد. به قیمت چند رأی بیشتر هم حاضر به دادن وعده های دروغین نیست.
ما با انتخاب او هم ده ها مشکل عظیم پیش رو داریم، و بهبود های بزرگ در زندگی ما ایرانیان به آسانی به دست نخواهد آمد؛ اما در منش و روش و اخلاق و کردار مسعود پزشکیان، و بدنه اجتماعی اثرگذاری که او را پشتیبانی میکند، ظرفیت های ایجاد بهبود وجود دارد.
من با عزمی جزمتر به مسعود پزشکیان رأی میدهم و هیچ انتظار شخصی از او ندارم، بالاخص انتظار برای پیگیری کردن آنچه در آن برنامه گذشت. شما هم بیایید راه « عقلانیت بهبود تدریجی اما مستمر » را انتخاب کنید . من رفتنی ام، ما رفتنی هستیم، ایران تو بمان !
نویسنده: دکتر محمد فاضلی
انتخاب خانواده بزرگ کشاورزی کیست ؟
تن فروشی به خاطر آب آشامیدنی
دکتر پزشکیان تنها انتخاب امروز ایرانیان
خشم محمد فاضلی٬ عصیان بر تبعیض و اجحاف بود.
✅ یک استاد را از دانشگاه اخراج می کنید، اما باز یقه اش را رها نمی کنید و از موضع بالا تحقیرش میکنید
✅ انباشت فشار ها بالاخره یک جایی میزند بیرون؛ بغض ها روزی می شکند!
✍ پزشکیان، انتخاب امروز
صدایی که قطع شد، صدای فاضلی نبود؛ صدای مردم ایران بود، که سال هاست بهشون دروغ میگن و صداشون رو هم خفه میکنن.
صدای بی صدا ها بود.
✍ پزشکیان، انتخاب امروز
در میزگرد فرهنگی امشب شهاب اسفندیاری رئیس دانشکده صدا و سیما به دکتر فاضلی کارشناس حمله کرد و گفت وی ۳ سال به به عنوان پیمانی در دانشگاه بوده است و طبق قانون از دانشگاه اخراج شده.
✅ آقای دکتر فاضلی جواب شهاب اسفندیار به درستی داد گفت با مجوز هیئت امنا سه سال به عنوان پیمانی در دانشگاه حضور داشته است.
✅ اما اگر آقای شهاب اسفندیاری به صندلی نزدیک خود دقت میکرد، خانم دکتر الهام یاوری را می دید که از سال ۱۳۹۵ به شکل پیمانی در دانشگاه حضور دارد و اخطار رکود علمی را نیز دریافت کرده است.
✅ خانم دکتر یاوری علی رغم چنین تخلفی معاون وزیر نیز بوده است.
✅ ولی آقای اسفندیاری چشم خود را حتی بر تخلفات خود نیز بست و از اینکه چطور بدون دستیابی به درجه دانشیاری، رییس دانشکده شده است، چیزی نگفت.
✅ او تنها به دنبال تسویه حساب شخصی با دکتر فاضلی بود، اما پاسخ دکتر فاضلی، عصیان خشم همه کسانی بود که سالها صدایشان در صدا و سیما سانسور شده است.
✍ پزشکیان، انتخاب امروز
ریشه ترس _ مشکل ما با تغییر سیاستمداران مان حل نمی شود، مشکل ما اساسی تر از این حرف هاست، مشکل همان است درد تاریخی مردمی است که زمان ناصر الدین شاه برایش آرزوي مرگ می کردند، وقتی مرد ، او را شاه شهید خواندند و برايش جامه سیاه پوشیدند. هر جامعه ای که از درون فروپاشیده شود پیامد کنش تک تک افراد آن است، اکثریت ما مستعد رانت، پارتي بازی، دو پله چارتا صعود و.. هستیم چرا که منافع فردی برای ما اولویت است.
کاش به جای شماتت و سرزنش ، از خودمان بپرسیم ریشه های ترس مان در برابر فساد و سکوتمان در برابر ستم از کجا ناشی می شود، این استعداد منفعت طلبي مان، سبک زندگی فاجعه بارمان و پول دوستى عجیب و غریب بلای جانمان شده
ما به طرز حیرت آوری در برابر فساد ساکتیم، طرف مقابل فقط فساد های جناح مقابلش را در بوق می کند و از فساد های جناح خودش طرفداری یا به طرز احمقانه ای توجيه می کند.
وقتی همه ما در برابر فساد، منفعت طلبی، رانت، رشوه، پارتی بازی و از همه مهمتر مطالبه اجرای همین قانون اساسی در دادگاه های صالح و سالم و قرار گرفتن هر کسی به جای خود و شايسته سالاری ، بدون ترس و هراس و بدون جناح بندی یکدل و یکصدا شویم می توان امید به بهبود داشت، وگرنه با تغییر سیاستمداران فقط فساد دچار نوسان می شود.
بگذاريد محمد فاضلى حرف بزند
دکتر بابک زمانی _ روز گذشته در برابر دوربين هاي تلويزيون ميليون ها نفر شاهد سر ريز شدن احساساتي شدند كه در چند سال گذشته در جان و روح جامعه دانشگاهي كشور به انفجار رسيده بود .
محمد فاضلي يك جامعه شناس دانشگاهي است. كسي است كه جامعه و حساسيت هايش را ميشناسد و مورد تحقيق اوست اسطوره باور نيست اسطوره شناس است . تنها كسي بود كه ديدم وقتي به آرامي در ضرورت راي دادن مينوشت كساني كه بدترين دشنام ها را به راي دهندگان و تشويق كنندگان آنان ميدهند در مورد او رعايت ميكردند.
پرخاش به او ، عصباني كردن او تا حدي كه موجب عذر خواستنش بشود كار هر كسي نبود آن را بايد به عنوان يك نمره به نفع افراطيون آن طرفي نوشت .
جامعه دانشگاهي كشور قطع نظر از پزشكي و غير پزشكي بودن آن در سالهاي گذشته و بالاخص سه سال اخير آماج حملاتى بود كه در درجه اول نه اين جوامع كه اساساً دانش را هدف گرفته بود .
جمع زيادي از برجسته ترين اساتيد دانشكده هاي پزشكي اخراج، بازنشسته اجباري يا بدتر از آن عزل از مناصب آكادميك و هيات هاي بورد شدند.
مديريت آكادمي و بخصوص هيات هاي ممتحنين بيشترين نقش در كيفيت دانش در كشور را دارند. استقلال دانشگاه كه اصل شناخته شده تمام اكادمي هاست زير پا گذاشته شد. استقلال دانشگاه عمدتا به معناي عزل و نصب با قوانين و عرف هاي خود اكادمي و از طريق خود اكادمي است. و اين در تمام تاريخ و در همه جا صادق بوده است هيچ قدرت سياسي هيچگاه قادر نبود در سلسله مراتب حوزه هاي علميه ما مداخله كند.
اين اصل نه تنها با انتخاب روسا از بالا و از خارج رعايت نشد بلكه به شكل فعال و برنامه ريزي شده اي در جهتي مخالف با دانش طي طريق شد.
سپردن مصالح دانش به قدرتي خارج از دانش معنايش ناباوري به دانش و دست و پاگير دانستن آن بود كه به شكل مقابله با دانشوران متجلي شد چون مقابله با دانش مقدور نبود .
قطعا غلبه احساس بر عقل در هيچ شرايطي بخصوص در برابر جمعيت ميليوني اي كه به جهت تقويت عقل در برابر احساس به تماشا نشسته اند پسنديده نيست. اما اين غليان احساس كه سالها پس از تجمع درد هاي كوچك و بزرگ آن هم از جانب صبور ترين و دانش بنيان ترين انسان ها بروز كرد تنها و تنها نشانه دردهاي مزمني است كه اگر در انتخابات و توسط فرهيختگان باز نشوند زماني ديگر در سطح جامعه منفجر خواهند شد.
طبقه متوسط مدرن و نمايندگان فرهيخته آن جامعه دانشگاهي بيش از هر فرد و طبقه ديگري تفاوت وحشتناك بين آنچه هست و آنچه ميتواند باشد را ميبينند و از چشم اندازي كه براي جامعه ميبينند به وحشت مي افتند، به راه حل هاي عملي براي آن مي انديشند.
اين چشم انداز به تمامي در ديدرس همه اقشار نيست. برخي خطرات اينده را خيلي جدي نميگيرند و برخي با خوش خيالي به دنبال راه حل هاي مكانيكي ساده اي هستند كه تنها در اذهان ايشان امكان پذير ميباشد از همه بدتر متحجريني هستند كه هر چه بيشتر و بيشتر بر حبابي كه در حال تركيدن است ميدمند. اين بار نه در ميان فرهيختكان كه در توده مردم با ابعادي بيشتر و گسترده تر !
حرف هایی ساده اما ظاهرا ترسناک
محمد فاضلی
من قرار بود در میزگرد فرهنگی، به عنوان مشاور اجتماعی دکتر مسعود پزشکیان چه بگویم ؟ کل بحث را در سه قسمت تنظیم کرده بودم:
یک. چند عدد و رقم از پیمایش ملی فرهنگ سیاسی ایرانیان که وضعیت نگرشهای اجتماعی را نشان میداد.
دو. چند عدد و رقم از پژوهشی که درباره علل و انگیزه های مهاجرت انجام داده و قبلاً آن را در قالب پادکست منتشر کرده بودم.
سه. دعوت مردم و نسل جوان به مشارکت در انتخابات با عباراتی که در ادامه، عیناً همان گونه که نوشته بودم در اینجا بازنشر میکنم.
هدف بخش های یک و دو، نشان دادن وضعیت اجتماعی نامساعد کشور بر اساس اطلاعات و ارقام بود، و هدف بخش سوم، دعوت به مشارکت برای « بهبود تدریجی اما مستمر » و استفاده از کارکرد های انتخابات در کشور های در حال توسعه که پیشتر آن را در « بازخوانی ایران معاصر » تشریح کرده بودم.
بخش های یک و دو، بالاخص بخش دو را مفصل در قالب پادکست منتشر کرده ام. اما تمام متنی که قرار بود به عنوان بخش سه ارائه کنم، عبارات زیر است:
اما حرفی با مردم و بالاخص نسل جوان
یک. وقتی من دانشجو بودم، نسلی که اون موقع سنش اندازه حالای من بود، انقلابی بود؛ همه چیز رو به سرعت یک عمل انقلابی می خواست. توسعه و بالاخص دموکراسی رو هم به همون سرعت می خواست. انگار نظریه تدریجی بودن رسیدن به این دستآورد های بزرگ تاریخ بشر براش معنا نداشت.
دو. آن رویکرد، نسل ما رو بی حوصله کرد؛ عصبانی کرد، عجول کرد؛ و دست آخر ایران رو در مسیر بدی قرار داد.
سه. آن نسل به جای اینکه سازمان اقتصادی و صنعتی رو توسعه بده، منازعه سیاسی رو اولویت داد.
چهار. آن نسل به جای ذره ذره بهتر کردن وضعیت فقرا برای اینکه انگیزه داشته باشن و پشتیبان توسعه و دموکراسی باشن، وضعیتی پیش آورد که جامعه ایرانی راه پوپولیسم رو در پیش گرفت.
پنج. من امروز وظیفه خودم میدانم تاریخ معاصر ایران رو بازخوانی کنم، و این کار رو انجام دادم و منتشر کردم و شما رو علیرغم وضعیت نامناسبی که درش قرار گرفتیم به صبر و حوصله مطالبه گرانه به اشتیاق عاقلانه برای توسعه و دموکراسی به نفی خشونت و استقبال کردن از توافق های مسالمت آمیز برای بهبود های تدریجی؛ به درس گرفتن از بالاخص ۳۰ سال اخیر تجربه تاریخی ایران دعوت کنم.
شش. می دانم این حرف ها برای خیلی ها خوشایند نیست و برای من جز دردسر و گاه ناسزا نخواهد داشت، اما وجدان علمی و دغدغه ایران، مانع از این میشود که عافیتطلبی کنم و نگویم.
هفت. بیایید، کمک کنید، پشتیبان یک عقلانیت مستمر برای بهبود های تدریجی ولی رو به آینده و فزاینده، باشیم.
ظاهراً گفتن این عبارات آنقدر برای شهاب اسفندیاری و رفقا غیر قابل تحمل بود که طراحی کردند با سؤالی شخصی و اتهام زنی مانع بیان آن شوند. همه اش همین بود. ساده برای ایران اما ظاهراً ترسناک.
زمختی حتی حق دیپلمات فاضلی به نام ظریف هم هست
✍️حسین قدیانی
بغض هر کس یک جور باز میشود؛ یکی مثل ظریف با فریاد و یکی مثل فاضلی با قهر. چرا باید فکر کنیم یکی چون دیپلمات است، چون استاد دانشگاه است، چون دانشجوی شریف است، نباید رفتار علی الظاهر ناهنجار از خود بروز دهد ؟ بله ! ترک مناظره وسط برنامه ی زنده ظاهر زننده ای دارد لیکن وقتی به یاد بیاوریم صدا و سیمایی که باید رسانه ی ملی باشد، به حیات خلوت تند ترین حلقه ی سوپر انقلابی ها تبدیل شده، نه فقط مجبوریم محمد فاضلی را درک کنیم بلکه باید به او حق هم بدهیم. از قضا معتقدم آنچه ساعاتی پیش در تی وی رخ داد، با شدت و حدت هر چه تمام تر به نفع پزشکیان تمام شد.
🔗 این خطر وجود داشت که حرکت آهسته و پیوسته ی مسعود نتواند موج لازم را ایجاد کند ولی خروش امروز فاضلی به علاوه ی خشم دیروز ظریف می تواند بهترین آس برای فردای پزشکیان باشد. واقعیت آن است که جامعه از پزشکیان انتظار یک داد داشت؛ دادی که ظریف با گفتار و فاضلی با رفتار زیر بار آن رفتند تا مسعود بیآنکه خود هزینهی فریاد و داد و بیداد را بدهد، از مواهب آن برخوردار شود. چه حرکتی بدتر از کوباندن سر به سینهی دیگری؟
🔗 اما ای بسا که زیدان را نه به خاطر صد ها دریبل زیدانی و نه حتی به خاطر پنالتی چیپش به بوفون بلکه به خاطر آن حرکت ماندگار در فینال جام جهانی تحسین میکنند. باری تو وقتی حواست به تفاوت صدا و سیما با کیهان نیست و کم و بیش این بیعقلی را به سایر ارکان مدیریتی کشور هم تسری دادهای، دیگر نباید گله کنی که چرا دانشجو های شریف به جای اعتراض نرمال، فحش آنرمال می دهند. همه که آرامش و وقار البته قابل تحسین پزشکیان را ندارند؛ گاه هست که آدمی حس میکند چارهای جز طغیان ندارد.
🔗 می خواهم بنویسم: درست از همان منظر که کار ظاهراً ناپسند زین الدین زیدان در نهایت به نفع زیزوی همیشه دوستداشتنی تمام شد، کار محمد_فاضلی هم جز به انتفاع ویژه برای پزشکیان منجر نخواهد شد. من به وکالت از مردم_ایران حرف نمیزنم. از طرف خودم میگویم که فاضلی به جای من هم آن میکروفون سیاه را پرتاب کرد.
🔗 این حق رسانهی روسیاهی است که در قبال اعتراضات جمهور کاری جز سیاهنمایی ندارد…
تا اینجای ماجرا….
نویسنده: احمد زید آبادی
یخ عدم مشارکت در انتخابات هنوز نشکسته و فضای آن سرد است. مراجع مؤثر در تأیید صلاحیت ها بر این گمان بودند که با تأیید صلاحیت دکتر پزشکیان، نرخ مشارکت به طور مؤثری بالا خواهد رفت، اما مشخص بود که صرفِ این کار معجزه ای را رقم نخواهد زد. آنچه می تواند تا اندازه ای به فضای انتخابات گرمایی ملایم بخشد، اعلام نشانه های روشن و قاطع از طرف کلیت حکومت برای اصلاح معنادار و ملموس روند های وضع موجود است که فعلاً دیده نمیشود.
اوضاع انگار حتی جهت معکوس پیدا کرده است. “تبلیغات افشا گرانه” علیه محمد باقر قالیباف ظاهراً رأی بدنۀ “جبهۀ انقلاب” را به سمت سعید جلیلی به حرکت در آورده است. اگر آقای جلیلی به دور دوم انتخابات راه یابد و نهایتاً هم با همان رأی ثابت و محدودِ بدنۀ اصولگرایی رئیس جمهور شود، از نگاه من به معنای جهت گیری کشور به سمت شرایطی کاملاً بی سابقه و مخاطره آمیز است.
اگر آقای جلیلی به فرض حتی فرشته باشد و نسخۀ شفا بخش تمام آلام و جراحت های جامعه در جیبش باشد، صرف نشستن او بر کرسی ریاست جمهوری در داخل و خارج کشور معادل ورود به دل بحران، تعبیر و تلقی می شود و تمام آثار روانی و فیزیکی خود را به جا می گذارد.
آقای جلیلی چه بخواهد و چه نخواهد به سمبل و نمادِ افزایش سختگیری علیه مردم در داخل و تشدید منازعه جویی با جهان غرب در خارج تبدیل شده است. این نقش سمبلیک فارغ از آنچه او واقعاً در سر میپروراند و به زبانی نامفهوم و انتزاعی توضیح میدهد، کار خود را خواهد کرد. از این رو، شاید به مخیلۀ هواداران آقای جلیلی خطور نکرده باشد که پیروزی کاندیدای مورد علاقه شان آرزوی قلبی گروه های برانداز است.
تا این لحظه به نظرم آقای پزشکیان همچنان شانش خود را برای رسیدن به دور دوم انتخابات حفظ کرده است. رأی او عمدتاً مربوط به صداقت و راستگویی و پیشینه و خوی پهلوانی اوست اما این صفات هنگامی در سیاست به کار می آید که راه هموار یا حداقل بدون سنگلاخ و فاقد گردنههای به غایت خطرناک در پیش باشد.
ستاد او برای کمک به رأی آوریش یا باید مخاطب را متقاعد کند که راه پیش روی او چندان هم مهیب نیست و یا اینکه او با همین ظرفیت قادر به گذراندن کشور از عقبههای سخت است. با تحرکات صرفاً شورمندانۀ مورد علاقۀ کمپینهای انتخاباتی، رأی آقای پزشکی بالاتر از این نمیرود.
این تحلیل تا اینجای کار است. ببینیم در هفتۀ پیش رو، اتفاق دراماتیکی رخ میدهد یا خیر.
بسم الله الرحمن الرحیم
کاندیدا های محترم ریاست جمهوری اسلامی ایران
“حداقل توقعات در بعد اقتصادی از کاندیدا های ریاست جمهوری” به شرح زیراند. برای انتخاب کاندیدا اطلاع ازعزم ایشان در هر مورد ضروری است :
۱، صفر کردن بهره بانکی، اخذ حق الحفاظه از سپرده گذاری، هدایت سرمایه ها به تولید و خدمات مولد.
حذف انواع ربا های جدید، توقف خلق پول و اعتبار، ربا خواری دولتی و غیر دولتی بخصوص بانکی.
۲، عزل و منع بانک از هر گونه انتفاع (کارمزد، سود، بهره، …) از پول و اعتبار ولو به اسم تسهیلات حمایت از تولید و خدمات و قرض الحسنه،
و
واگذاری این نقش حمایتی به نهادی تخصصی کارشناسی غیر انتفاعی تحت نظارت دولت!
و اشتغال بانک به خدمات فاقد احتمال ربا خواری و خلق پول و اعتبار و بنگاه داری و…از قبیل حفظ پول و جواهرات و اسناد، تسهیل انتقال پول، گشایش اعتبار اسنادی، صدور ضمانتنامه، کارت بانک،
۳، استخدام کارشناسان خبره طرح و سرمایه گذاری و ناظرین فنی اقتصادی مقیم در پروژه ها و بازرسین نظارت و کنترل تحت نظر دولت ( نه تحت نظر بانکها ) بجای کارکنان پول دهنده و سود گیرنده بانکی و دارندگان در پوشش وکیل بانک،
۴، انحلال بانک های خصوصی و ادغام بانکهای دولتی در دو بانک و انتخاب اسم دیگری بجز بانک.
۵، تثبیت نرخ ارز، توقف گرانتر فروختن ارز توسط دولت
۶، حذف رقباء ریال از اقتصاد،
۷، ختم دلاریزه کردن اقتصاد داخل، قیمت گذاری ریالی مواد اولیه خاصه فلزات و مواد پتروشیمی و غذائی و مسکن و اتومبیل و… برای داخل.
۸، ۱۰۰٪ شدن پیمان سپاری ارزی،
۹، ختم رانت و قاچاق و رقابت دستگاه های حاکمیتی با بخش خصوصی.
۱۰، بازگردانیدن اقتصاد از تجاری وارداتی مصرفی و صدور سرمایه، متکی به پول ربوی بانک، به ریل تولید و صدور ارزش افزوده متکی به سرمایه های پاک مردم و دولت.
۱۱، برچیدن حلقه های هر روز تنگتر شونده خودی – ناخودی که شبیه کودتا و نسل کشی مخلصین و صدیقین و صالحین و وفاداران حامی انقلاب و نظام است،
از طریق ختم ناشایسته سالاری و جناح پرستی و انتخاب و انتصاب مصلحین انقلابی شایسته تر وبرتر فراجناحی .
۱۲، احداث مسکن توسط دولت و بخش خصوصی در شأن و فرهنگ خانواده که همه بامیل و رغبت آنها را برای سکونت انتخاب نمایند مثل شهرک های توریستی کشور های پیشگام که بسیاری آرزوی سکونت و زیست در آنها را دارند.
کمپین حذف ربا
«اساس تخریب ، تخریب نفس است آقای زاکانی
ح ق: هفت هفت شصت و دو علم دار تخریب شهید علی رضا عاصمی وصیت نامه ی کوتاهی می نویسد و در آن شرح می دهد که چرا با وجود آن همه سابقه، از سپاه آمد بیرون تا با اشاره به تأکید ملیح « کما فی السابق » از این بنویسد که زین پس هم فقط به شکل بسیجی در جبهه مشغول جنگ خواهد بود. لب کلام شهید عاصمی شکایت از شبه رفقایی بود که در جبهه به گذاشتن کلاه شرعی سر خدا و خلق معروف بودند. نقل شهیدی است که اساس تخریب را تخریب نفس می دانست و درست مثل شهید چیت سازیان معتقد بود: « کسی می تواند از سیم خاردار دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده باشد » حرف حساب همه ی شهدا به خصوص شهدای گردان تخریب و بالاخص شهید عاصمی این بود که حزب اللهی چون دارد خود را به این برند می شناساند، بیش از همه ی مردم باید مراقب باشد که نه کلاه سر خلق بگذارد، نه کلاه شرعی سر خدا. باری ارائه ی برنامه حتی اشاره به سابقه، چیزی سوای منیت است. زاکانی اگر واقعاً هم در گردان تخریب بوده، مستند به کم و کیف ادعاهایش که فقط به کار جا به جایی مرز های وقاحت می خورد- می توان گفت هیچ بویی از امثال چیت سازیان و عاصمی نبرده. راحت وعده ی دروغ می دهد، راحت تهمت زشت می زند، راحت به همه نگاه عاقل اندر سفیه میکند و در شرایطی که میزان انتخابات را باید رأی مردم مشخص کند، نه فقط مدام علیه پزشکیان و قالیباف و پور محمدی بی ادبی می کند که با نجومی ترین مدل پر رویی ادعای ریاست بر جمهور هم می کند؛ آنهم به اذن امام زمان ! این همان کلاه شرعی مد نظر شهید عاصمی نیست؟ با انگشتری بزرگ تر از در قوری حرم سرای ناصری یک حرف هایی می زند که اتفاقاً اتفاقاً اتفاقاً دورترین فاصله را با بچه های نجیب و از قضا بی ادعای گردان تخریب دارد. اگر عاصمی ها و چیت سازیان ها زبان به شماتت نفس باز می کردند، زاکانی ها و شریعت مداری ها از سویی هی مردم مردم مردم می کنند و از دیگر سو مدام علیه همین مردم خط و نشان می کشند. من البته جا دارد تشکر کنم از زاکانی؛ چرا که هر چه بیشتر به پزشکیان می پرد، رشد آرای او را تسریع میکند. قطع به یقین دهن به دهن با بد دهنی مثل زاکانی در شأن پزشکیان نیست لیکن باید به شورای نگهبان گفت که اگر این بازجو نامزد را برای دفاع از نظام یا حمله به نامزد های غیر روانه ی مناظره ها کرده، انتخاب بسیار بدی کرده. زاکانی از آنجا که در آن واحد نماد گوشت تلخی و تظاهر و تناقض است، فقط به درد ضد تبلیغ می خورد. بیخود نیست نسبت به ده روز پیش پزشکیان این همه رشد کرده در نظرسنجی ها. جناب جنتی! اولاً اولاً اولاً نظام مگر مشکل خاصی بابت کارنامه ش دارد که یک پوششی آنهم از نوع وحشی اش را فرستاده اید مناظره ها که مدام پاچه بگیرد؟ ثانیاً آیا نفس این کار مصداق بدترین نوع رانت بلکه بدترین شکل تقلب نیست که یکی را بفرستیم مناظره تا در قامت سگ هار سیاست، پاچهی یکی دیگر را بگیرد که یکی دیگر بشود رئیس جمهور؟ ثالثاً می کردید و یکی دیگر را انتخاب می کردید، بهتر نبود؟ لطفاً به دور باطل خود فریبی نیفتید و شک نکنید که زاکانی دارد خمینی و خامنه ای را می زند، نه پزشکیان و قالی باف را. نقل احمق هم زمان شیاد و کلاشی است که شهر را با پایگاه بسیج عوضی گرفته؛ ادعای تخصص هم دارد! خودش شهردار دزد سر گردنه ی دین و دنیای مردم است؛ به پزشکیان میگوید: «شما پدر مردم را درآورده اید، نه من!» من، من، من، من! آن هم با این ادعا: «من از بچه های تخریب بوده ام!» مهر و محبت و دوستی اگر امری فیزیکال باشد، شمر حتی از زینب هم به حسین نزدیکتر بود! کمتر غلط اضافه کن آقای زاکانی؛ که تو اگر میراثدار تخریب بودی، اول قیام علیه من گشادت میکردی، بعد انقلاب علیه دهن گشادت…
▪️
سوپر انقلابی های فانتزی نیز در مناظره بی نماینده نیستند. من به زودی در متنی با امضاء فرزند شهید به اکاذیب قاضی زاده خواهم پرداخت تا بیشتر پرده برداشته باشم از گستاخی جماعتی که مع الاسف با ریش تیغ می زنند. لابد قاضی زاده جایی مثل بنیاد شهید را که به عبارتی «ملی ترین بنیاد نظام» است، با الحاقات حلقه ی مصباح عوضی گرفته که مدام مدعی می شود شهدا دغدغه مند حجاب بودند و فقط هم برای اسلام رفته بودند. نه آقای قاضی زاده! ایران اندازه ی اسلام برای شهدا مهم بود و البته که سرخ ترین خط قرمز شهدا همین بود که مبادا جانماز آب کش های مروشی مثل خود شما و ورژن متوحشت یعنی زاکانی توهم بزنید دله دزدی های صدیقی مصباح پرست و البته صادق محصولی را باید با بدترین نوع کلاه شرعی درز گرفت و هی گفت حجاب حجاب حجاب. گفت: تو خود حجاب خودی…
حسین قدیانی