مقاله
محرومیت دانش آموزان روستایی و عشایری از فرصت های عادلانه تحصیلی
دانش آموزان روستایی و عشایر
همچنان از فرصت های عادلانه تحصیلی محروم هستند
به قلم : محمد مهدی بارانی
شاید بتوان گفت که کنکور بزرگترین و مهمترین چالش در تمام دوره تحصیلی دانش آموزان است . چالشی که صد البته بیشترین تاثیرش روی آن دسته از دانش آموزانی ست که فرصت های رقابت برابر را ندارند . یعنی دانش آموزان روستایی و عشایری !
لذا نیاز دانش آموزان روستایی و عشایر به یک سهمیه منطقی و قابل قبول جهت دارا شدن فرصت رقابتی برابر با دانش آموزان شهری ، میتواند ایده ی عادلانه ای باشد.
دانش آموزان روستایی و عشایر بواسطه محرومیت از رفاه تحصیلی در شرایطی کاملا نابرابر نسبت به دانش آموزان شهری در کنکور شرکت می کنند . تا بحال آماری به تفکیک بر اساس سرانه جمعیت قبول شدگان دانش آموزان شهری نسبت به روستایی در دانشگاه ها ارائه نشده تا صحه ای بر این ادعا باشد.
یکی از اهداف دولت ها در هر کشوری برقراری و اجرای عدالت برای آحاد مردم در تمام زمینه ها از جمله عدالت تحصیلی می باشد. نظام آموزش و پرورش ما سعی و تلاش نموده که بتواند این وظیفه خطیر را به سرانجام مطلوبی برساند ولی به دلیل پراکندگی جمعیت روستایی و عشایر و کمبود منابع تخصیص داده شده ، این امر صد در صد تحقق پیدا نکرده و متاسفانه این دانش آموزان همچنان در تنگناهای رفاه تحصیلی هستند.
رفاه تحصیلی و اوقات فراغت دانش آموزان شهری بیشتر از دانش آموزان روستایی میباشد. از جمله اینکه دانش آموزان شهری دسترسی وسیع و راحتی به موسسه های آموزشی ( کلاس های فوق برنامه درسی ، کامپیوتر ، زبان های خارجه ، کسب مهارت های شغلی و هنری ) ، کتب کمک آموزشی و معلمان خصوصی و مدارس هوشمند ، آزمایشگاه ، سیستم گرمایشی و سرمایشی ، سرویس ایاب و ذهاب و اینترنت که امروزه برای کلاس های مجازی ضروری است میباشد.
یک دانش آموز شهری چنانچه علاقمند به تحصیل تا هر مقطعی باشد امکانات رفاهی و آموزشی برایش مهیاست ولی یک دانش آموز روستایی کاملا از این شرایط برخوردار نیست و بدلیل محرمیت از آنها و ضعیف شدن پایه تحصیلی قادر به رقابت با دانش آموزان شهری نخواهد بود به استثنای عده ای قلیل که از درجه هوشی بالایی برخوردارند .
سهمیه ای اندک برای ورود دانش آموزان روستایی به مدارس نمونه دولتی تحت شرایطی خاص در نظر گرفته اند که میتواند آخرین امید آنها برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه ها باشد .
این دانش آموزان در کنار تحصیل میبایست با خانواده مشغول فعالیت کشاورزی و در مورد عشایر کوچ ییلاق و قشلاق نیز باشند که از اوقات فراغت آنها کاسته وزمان کمتری برای مطالعه دارند .
از نظر فضای آموزشی نیز اگر از بودن یا نبودن ساختمان مدرسه چشم پوشی کنیم بعلت تقلیل دانش آموزان ناشی از نقصان در رشد جمعیت در بیشتر روستاها چند پایه تحصیلی در یک کلاس و توسط یک معلم تدریس میشود و دانش آموز از ساعت حضور در کلاس بهره تحصیلی کافی کسب نمی کند که باعث افت تحصیلیشان در پایه های بالاترخواهدشد.
تلاش مضاعف معلمان گرامی در این گونه کلاسها قابل ستایش است ولی نباید زمان طلایی حضور دانش آموز در این فضا را فراموش کرد چرا که آموزش همزمان چند پایه تحصیلی در یک کلاس امکان پذیر نیست.
مراد از محرمیت رفاه تحصیلی در اینجا فقر اقتصادی نیست چرا که فقر تابع مکان نبوده و در هر جا چه جامعه شهری و چه روستایی فقر وجود دارد . مراد از آن مربوط به دسترسی به امکانات آموزشی و تحصیلی در شرایط سخت زندگی جامعه کشاورزی بوده که درحالت مقایسه یک دانش آموز شهری حتی فقیر از نظر اقتصادی نسبت به یک دانش آموز روستایی حتی غنی به امکانات تحصیلی بیشتر دسترسی دارد.
تلاش هایی برای ایجاد فرصت های برابر تحصیلی بوسیله متولیان آن طی سنوات گذشته شده ولی تا رسیدن به سرمنزل مقصود فاصله زیاد است و همچنان این قشر در شرایطی کاملا نابرابر در کنکور شرکت میکنند و احتمال کسب رتبه نیز پایین است .
و ناگزیر دانش آموزانی که از درجه هوشی خوبی برخوردارند از ادامه تحصیل باز خواهند ماند و چون بخش عمده کشاورزی کشور معیشتی است و دارای محدودیت زمین و آب میباشد و توان جذب آنها را ندارد و از طرفی در طول تحصیل نیز بخاطر کار کشاورزی و دوری از شهر نتوانسته اند کسب مهارت های خدماتی کنند ، ناگزیر بیشتر آنها راهی شهرستان ها شده و بدین دلیل است که نیرویی که میتوانست با کسب دانش جذب مراکز دولتی یا بخش خصوصی و یا بعنوان یک کار آفرین باشد به علت محرومیت رفاه تحصیلی ( چنانچه بتواند خود را از معضلات اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری جامعه شهری نجات دهد ) در نهایت یک کارگر یدی خواهد شد.
یکی از موئلفه های فقر بی سوادی و امروزه با پیشرفت علوم نوین و تکنولوژی کم سوادی می باشد که با بسط فرصت های برابر تحصیلی در سطح کشور از میزان آن کاسته خواهد شد.
آیا از نظر شرعی و عرفی و انسانی شرایط تحصیلی یک دانش آموز که در کپر ، کانکس و یا روستا های دور از شهر به اموختن مشغول است را با شرایط تحصیلی یک دانش آموز شهری که از سطح رفاه آموزشی بالایی برخوردار است ، یلید یکسان بدانیم ؟
قطعا پاسخ منفی خواهد بود . لذا ایده ی لحاظ کردن چند درصد از سهمیه ی کنکور به این طیف از دانش آموزان شاید بتواند در ایجاد فرصت های رقابتی عادلانه مفید و موثر باشد .