چهار دلیل برای عدم توفیق اصلاح طلبان در انتخابات آتی ریاست جمهوری
به قلم : علی مرادی
در این مقاله قصد بنده صرفاً تحلیل وضعیت سیاسی اصلاح طلبان است و این محتوا به هیچ عنوان با هدف تخریب این حزب سیاسی ایرانی نوشته نشده است .
اما آن چهار دلیلی که به باور بنده باعث عدم موفقیت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آتی شده به شرح زیر میباشد:
۱: عدم استقبال حاکمیت : جغرافیای فکری و دیدگاه های کلی اصلاح طلبان با نقشه فکری هسته سخت حاکمیت مخصوصا با رهبری نطام و شخص اول کشور که تعیین کننده سیاست کلان خارجی و داخلی است هماهنگی ندارد.
اصلاح طلبان به دخالت های نطامی و هزینه های زیادی که در کشور های منطقه میشود اعتقادی ندارند و معتقدند که ملت ایران نسبت به این خاصه خرجی ها الویت دارد و چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است.
اصلاح طلبان با قدرت و دخالت نهاد های انتصابی موافق نیستند در حالیکه حاکمیت حامی اصلی نهاد های انتصابی میباشد .
اصلاح طلبان مخالف دخالت نظامیان در مسائل سیاسی و اقتصادی هستند در حالی که حاکمیت اعتماد زیادی به توانمندی نظامیان داشته و علاقمند است که آنها علاوه بر امور نظامی در امور اقتصادی ، صنعتی و سیاسی نیز دخالت کنند .
اصلاح طلبان معتقدند که همانطور که در صنایع بعنوان مثال خودرو سازی از کشور های غربی که در این زمینه پیشرو هستند اقتباس و انتقال تکنولوزی می کنیم در شیوه حکمرانی هم باید از آنان اقتباس و روش آنان را بومی کنیم در حالی که رهبری نظام معتقدند که اسلام بهترین شیوه حکمرانی را در خود دارد و نباید در این زمینه و حتی در علوم انسانی از غرب اقتباس کرد.
اختلاف دیدگاه میان حاکمیت که قدرت اصلی سیاسی ، نطامی ، قضایی و تبلیغاتی کشور را در دست داشته و سیاستگذار اصلی کشور است و اصلاح طلبان که می خواهند مجری سیاست ها سیاستگذار باشند ، ولی آن را قبول ندارند ، باعث تناقض و ناکارآمدی مضاعف در کشور می گردد. حاکمیت به خوبی از این موضوع آگاه بوده و لذا علاقه ای به ورودشان در قدرت ندارد و پیه کاهش مشارکت ناشی از حذف آنها را هم به تنش مالیده است.
۲: فقدان چشم انداز : به عبارتی: عدم وجود هرگونه چشم انداز و رویای مشترک ، اتحاد و همدلی بین اصلاح طلبان . بنده از نزدیک با احزاب اصلاح طلب کار کرده و در مدت دو دهه گذشته عضو فعال چند حزب بوده ام .
اختلاف دیدگاه بین احزاب و گروه های اصلاح طلب بیش از آن است که بتوان آنها را در یک طیف خاص جای داد. اختلافات در اردوگاه اصلاح طلبان بیش از اشتراکات آنهاست و خودشان هم به این موضوع واقف هستند که در یک ظرف جای نمیگیرند .
از نظر مدیریت استراتژیک اصلاح طلبان اسناد راهبردی مشترک و مدون که مورد قبول و وثوق همه ۳۱ حزب ریز و درشت اصلاحطلب باشد، ندارند. اصلاح طلبان فاقد سند ماموریت ، سند چشم انداز و سند ارزش های کلیدی هستند.
از همه مهمتر اینکه امروزه اگر به کانال های تلگرامی احزاب اصلاح طلب سری بزنید ، کانال حزبی آنها اعضایی به مراتب کمتر از کانال صد ها فعال سیاسی و اجتماعی و دانشگاهی شخصی دارند .
به این آمار ها توجه داشته باشید : حزب اتحاد ملت حدود ۳۰۰ عضو و یا حزب کارگزاران که ادعا و منابع اقتصادی بالاتری دارد حدود ۱۹۰۰ عضو در کانال تلگرامی خود و سایر احزاب کمتر از ۱۰۰۰ نفر ممبر دارند .
این در حالی ست که صد ها کانال تلگرامی در حوزه های مختلف سیاسی و مرتبط که به صورت شخصی اداره میشوند ، هرکدام بیش از ۵۰۰۰ عضو را جذب کرده اند .
احزاب اصلاح طلب حتی به اندازه فعالان شخصی دانشگاهی و سیاسی غير حزبی ، توان تولید محتوا برای سکانداری و تأثیر گذاری جامعه را ندارند .
عدم امکان مانور کارآمدی در سیاست داخلی و خارجی در ساختار فعلی قدرت مطلقه ولایت فقیه . اصلاح طلبان در ساختار کنونی فعلی حکمرانی توان هیچگونه مانوری که تاثیر مثبتی در زندگی مردم داشته باشد را ندارند.
بسیاری از نهاد های پر قدرت اقتصادی مثل بنیاد مستضعفان ، ستاد اجرایی فرمان امام ، سازمان اوقاف و آستان قدس در کنترل قوه مجریه نیست ، بنابراین رئیس جمهور نمی تواند برای سر و سامان دادن به اوضاع وخیم اقتصادی از آنها توقعی داشته و یا حتی بر آنها کنترل و نظارت کند .
صدا و سیما هم که تریبون پر قدرت حاکمیت است و اگر با سیاست های اجرایی اصلاح طلبان همدلی نداشته باشد و در صورتی که اقداماتشان به مذاق قدرت خوش نیاید می تواند خط آتش تخریب قدرتمندی را اجرا نماید.
حق مطلب ادا نخواهد شد اگر از گروه فشار و کفن پوشانی که در دولت های اصلاح طلب و اعتدالی، زحمات و تلاش های فراوانی برای ناکامی شان انجام دادند یادی نکرده و از زحماتشان تقدیر نکنیم. البته در سه سال دولت مرحوم رئیسی اثری از آنها نبوده است.
۴: عدم جایگاه نخبگانی : شوربختانه اصلاح طلبان به دلایل سه گانه فوق الذکر دارای هیچ گونه حمایت توسط افکار عمومی ، اندیشمندان و نخبگان علمی و اقتصادی و فعالان سیاسی کشور نیست .
گرچه در این مقاله کوتاه تلگرامی امکان بحث و بررسی جامع و کامل وجود ندارد اما به هر حال سه دلیل اصلی بیان شده فوق باعث بوجود آمدن دلیل چهارم و اصلی شده است که جامعه مدنی و حامیان اصلاح طلبان دل و دماغ شرکت در انتخابات و حمایت از آنان نداشته باشند .
نتیجه اینکه: ستاره اقبال اصلاح طلبان در انتخابات آتی خاموش بوده و حتی کورسویی هم ندارد . مقصر این خاموشی را هم در هیچ کجا غیر از دامن خود اصلاح طلبان نباید جستجو کرد چراکه بخشی از این خاموشی گناه خود آنهاست. به امید ایرانی آباد و آزاد!
روزی خواهد رسید که دیگر اوین زندان نیست . موزه است و کافی شاپ برای گذران وقت و تفریح و عکاسی. دانشگاه ها رشته های جدید تحصیلی معرفی می کنند: کارشناسی تار، ارشد باله، دکترای رقص های بومی و محلی . کاردانی نشاط و خنده.. روزی در شبکه خبر، لبریز شدن آب رودخانه کارون و کرخه و زاینده رود را خواهیم دید. باران خواهد بارید و یادمان خواهد داد که زور عشق و زندگی بیشتر است…
روزی خواهد رسید که کودکان مان در مدارس ، فقط درس عشق و امید، محبت، گفتگو و همزیستی محترمانه بیاموزند…
روزی می رسد که مردم به جای دنبال کردن اخبار سیاست و قیمت دلار و گوشت و مرغ و نان و اتومبیل، اخبار سفر های گروهی، کنسرت های موسیقی، رویداد های فرهنگی و هنری را دنبال کنند و دغدغه شان، جا نماندن از پرواز تفریحی در آسمان رامسر باشد…
روزی خواهد رسید که جوان ایرانی، با سه یا چهار ماه حقوق کار شرافتمندانه، خودروی روز دنیا را بخرد و رنگ آن را با رنگ مو های نامزدش ست کند…
روزی خواهد رسید که هیچ سهمیه ای… هیچ سهمیه ای وجود نداشته باشد. شایسته و باسواد مدیریت کند و نا اهل و بی سواد تحت تعلیم و آموزش قرار گیرد…
روزی خواهد رسید که مذهبی و غیر مذهبی فقط به آرزو های خود بیندیشند و برای آینده خود در فضایی آزاد تصمیم بگیرند. به هم لبخند بزنند و از زیبایی زندگی خود بگویند…
روزی می رسد که تلویزیون ملی کشور، سلیقه های افراد را در نظر بگیرد و برای هر سلیقه ای محتوا تولید کند…
روزی می رسد که به لطف خودرو های هیبریدی ، تهران نفس می کشد. ابر ها دوباره می آیند و زنگار می شویند و صبحدم آبی بیکران آسمان تا کنج اتاق بتابد…
روزی می رسد که با سرمایه های بین المللی کویر لوت به بزرگترین تولید کننده برق خورشیدی خاورمیانه تبدیل شود…
روزی میآید که دانشجوی ایرانی برای تحصیل به فرنگ نمیرود. چون درد غربت دردی لاعلاج است. در عوض، بهترین اساتید دنیا در هر رشتهای با افتخار برای تدریس به کشورمان میآیند و فرزندانمان را آموزش میدهند…
روزی خواهد رسید که دنیای غرب برای سرمایهذگذاری در بازار ایران به دست و پا بیفتد. فرودگاه بین المللی به قلب تپنده خاورمیانه تبدیل شود و ترانزیت شرق به غرب در دست ما قرار گیرد…
روزی میآید که متخصصین ایرانی، تخصص خود را برای ایران و ایرانی و آبادی کشور مصرف کنند. زیرا آن ها لیاقت بهترین ها را دارند. باسواد ها، با هر سلیقه اعتقادی زمام امور را در دست می گیرند و دزد ها به پستو های خانه شان فرار میکنند…
روزی می رسد که بانوان کشور مان، بغض فروخفته خود را آواز کنند. آوازی به بلندای تاریخ…
روزی خواهد رسید که خودرو ها برای عبور یک کودک از خط کشی عابر پیاده توقف کنند… روزی میرسد که صفهای خرید ارز به صفوف خرید بُن کتاب و بلیت تئاتر و سینما و کنسرت و جنگ شادی تبدیل شود… روزی خواهد رسید که تنفر و عصبیت جای خود را به همدلی، احترام و آرامش دهد… روزی را میبینم که بیدغدغه، آرام و موقر، روی صندلی چوبی حیاط مادربزرگ، کتاب میخوانم و آرام آرام قهوهام را مینوشم…
روزی خواهد رسید که تنگ غروب، دوباره با صدای جاودانه شجریان و اشک بریزم و سبک شوم…
روزی میرسد که دیگر ترس از گم شدن فرزندانم در هیاهوی زندگی مفلسانه در غربت را نداشته باشم…
روزی خواهد رسید که در فضای واقعی و مجازی، به هر جا که دلم بخواهد پرواز کنم. خرید کنم، بفروشم، بازی کنم، بنویسم، بخوانم، منتشر کنم…
روزی را میخواهم که کتابخانهام مملو از کتابهای قشنگ باشد. دفتری باشد که خاطراتم را بنویسم. اضطراب رهن و اجاره سر ماه را نداشته باشم و با شرف زندگی کنم…
اینها آرزو های محال نیستند! می شود آن ها را باز دید. میتوان آن ها را ساخت…
آری روزی خواهد رسید که ایران، باز ایران شود…
بهروز اصغرزاده
دوستي نوشتند سي و دوسال حكومت در اختيار اصلاح طلبان و جريانهاي وابسته بوده اگر فرض كنيم كل نظام حكمراني دست اين حضرات بوده سوالاتي پيش ميايد
ايا دولت زمان جنگ كشور را درست در ان شرايط سخت اداره نكرد؟
اگر كرد كه به گواه تائيدات مستمر رهبري انقلاب كرده بسي افتخار است
اما اگر نكرد اينهمه دفاع از دولت و عتاب به مخالفينش چه معنايي داشت؟
يعني خميني بصيرت نداشت و اين پاجوشهاي انقلاب بصيرت دارند؟
دولت هاشمي به گواهي اسناد و ارشيو روزنامه ها شديداا مورد حمايت جناح راست و شخص رهبري بودند در عين اينكه كارنامه هاشمي در توسعه كشور و تامين زير ساختها و بهبود موقعيت بين المللي ايران به گواه دوست و دشمن درخشان است
در عين اينكه در پايان دوره اقاي خامنه اي گفتند هيچكس براي من هاشمي نميشود
آيا رهبري بصيرت نداشت يا خداي نكرده قصد فريب مردم را داشت؟
دولت خاتمي كه درخشانترين و طلايي ترين دوره جمهوري اسلامي به گواه آمار و ارقام و واقعيت زندگي بود
ميماند دولت روحاني كه چهار سال اولش عليرغم ميراث شوم ويراني همه ساختار ها توسط احمدي نژاد در حال احياء و رشد ايران بود و اگر بد عهدي نفوذي هاي صهيون در دولت احمدي نژاد و رفتار دوگانه مقامات عالي نبود چهار سال دومش از درخشانترين دوران ايران ميشد اما ويراني هشت سال احمدي نژاد و سه سال اين دولت همه ميراث سازندگي اصلاحات و توسعه را برباد داد
پور محمدی از اردوگاه اصولگرایان سنتی، بازی نئو اصولگرایان را بهم زد . منصوری ، حجت عبد الملکی و نیلی ها ، با حمایت
همسر ، در ابتدا تلاش می کردند وحیدی را از وزارت کشور با استیضاح عوض و منصوری را جایگزین ایشان در وزارت کشور نمایند.
قالیباف بازی این باند قوی در پاستور را بهم زد و با استعفای معاون سیاسی وزارت کشور اجازه استیضاح وحیدی را نداد. اینو داشته باشیم، با حضور نزدیک ترین فرد به شهید رئیسی در ستاد جلیلی مشخص گردید، تمایل حلقه اول به جلیلی بیشتر از قالیباف است. به مرور حجت اله عبد الملکی و نیلی و دیگران نیز به ستاد جلیلی اضافه شدند.
حمله های حلقه پایداری و رائفی پور به قالیباف متوقف شد چون قرار بود قالیباف را جری نکنند تا به مرور به نفع جلیلی کنار بکشد. حتی محسن رضایی که مدعی اجماع سازی را دارد، از شانا ( با رهبری حداد، قالیباف و رضایی ) در دور دوم انتخابات مجلس به پایداری ها نزدیک شده و چندین جلسه با شریانی ها داشته که ذیل نظر بذرپاش فعالیت می کنند.
برای کنار کشیدن قالیباف، نیاز به اجماع و اینکه قالیباف را متقاعد کنند، آسیب پذیری تو بیشتر است و سبد آرای تو کمتر است.
برای نشان دادن آسیب پذیری و ضربه به کمپین قالیباف ابتدا یاشار سلطانی را زندانی کردن، دیروز وحید اشتری را قبل از مناظره ها دستگیر کردند و جو عجیبی علیه قالیباف شکل گرفت.
نظر سنجی ایسپا را منتشر کردند و نشان دادن، جلیلی اول است، رشد آرای پزشکیان بسیار زیاد و به مقدار افزایش مشارکت داره به سبد پزشکیان ریخته می شود و قالیباف سوم است. از طرفی هم می دانند، جلیلی سقف رای دارد، از یک جایی به بعد آرای گفتنانی اش اضافه نمی شود. مگر آرای اصولگریان به آن اضافه گردد.
زمینه و پازل کنار گذاشتن یا کشیدن، قالیباف به خوبی پیش می رفت که دیروز اتفاقی که پیش بینی نمی شد، رخ داد . پور محمدی، جلیلی را از زمین بازی خارج کرد، بشکلی که کمپین انتخاباتی جلیلی هنوز در شوک هستند. بازی در زمین برجامیان است که قالیباف هم در چند روز اخیر اذعان داشته برجام و اف ای تی اف راهگشا هستند.
روزی خواهد رسید که دیگر اوین زندان نیست . موزه است و کافی شاپ برای گذران وقت و تفریح و عکاسی. دانشگاه ها رشته های جدید تحصیلی معرفی می کنند: کارشناسی تار، ارشد باله، دکترای رقص های بومی و محلی . کاردانی نشاط و خنده.. روزی در شبکه خبر، لبریز شدن آب رودخانه کارون و کرخه و زاینده رود را خواهیم دید. باران خواهد بارید و یادمان خواهد داد که زور عشق و زندگی بیشتر است…
روزی خواهد رسید که کودکان مان در مدارس ، فقط درس عشق و امید، محبت، گفتگو و همزیستی محترمانه بیاموزند…
روزی می رسد که مردم به جای دنبال کردن اخبار سیاست و قیمت دلار و گوشت و مرغ و نان و اتومبیل، اخبار سفر های گروهی، کنسرت های موسیقی، رویداد های فرهنگی و هنری را دنبال کنند و دغدغه شان، جا نماندن از پرواز تفریحی در آسمان رامسر باشد…
روزی خواهد رسید که جوان ایرانی، با سه یا چهار ماه حقوق کار شرافتمندانه، خودروی روز دنیا را بخرد و رنگ آن را با رنگ مو های نامزدش ست کند…
روزی خواهد رسید که هیچ سهمیه ای… هیچ سهمیه ای وجود نداشته باشد. شایسته و باسواد مدیریت کند و نا اهل و بی سواد تحت تعلیم و آموزش قرار گیرد…
روزی خواهد رسید که مذهبی و غیر مذهبی فقط به آرزو های خود بیندیشند و برای آینده خود در فضایی آزاد تصمیم بگیرند. به هم لبخند بزنند و از زیبایی زندگی خود بگویند…
روزی می رسد که تلویزیون ملی کشور، سلیقه های افراد را در نظر بگیرد و برای هر سلیقه ای محتوا تولید کند…
روزی می رسد که به لطف خودرو های هیبریدی ، تهران نفس می کشد. ابر ها دوباره می آیند و زنگار می شویند و صبحدم آبی بیکران آسمان تا کنج اتاق بتابد…
روزی می رسد که با سرمایه های بین المللی کویر لوت به بزرگترین تولید کننده برق خورشیدی خاورمیانه تبدیل شود…
روزی میآید که دانشجوی ایرانی برای تحصیل به فرنگ نمیرود. چون درد غربت دردی لاعلاج است. در عوض، بهترین اساتید دنیا در هر رشتهای با افتخار برای تدریس به کشورمان میآیند و فرزندانمان را آموزش میدهند…
روزی خواهد رسید که دنیای غرب برای سرمایهذگذاری در بازار ایران به دست و پا بیفتد. فرودگاه بین المللی به قلب تپنده خاورمیانه تبدیل شود و ترانزیت شرق به غرب در دست ما قرار گیرد…
روزی میآید که متخصصین ایرانی، تخصص خود را برای ایران و ایرانی و آبادی کشور مصرف کنند. زیرا آن ها لیاقت بهترین ها را دارند. باسواد ها، با هر سلیقه اعتقادی زمام امور را در دست می گیرند و دزد ها به پستو های خانه شان فرار میکنند…
روزی می رسد که بانوان کشور مان، بغض فروخفته خود را آواز کنند. آوازی به بلندای تاریخ…
روزی خواهد رسید که خودرو ها برای عبور یک کودک از خط کشی عابر پیاده توقف کنند… روزی میرسد که صفهای خرید ارز به صفوف خرید بُن کتاب و بلیت تئاتر و سینما و کنسرت و جنگ شادی تبدیل شود… روزی خواهد رسید که تنفر و عصبیت جای خود را به همدلی، احترام و آرامش دهد… روزی را میبینم که بیدغدغه، آرام و موقر، روی صندلی چوبی حیاط مادربزرگ، کتاب میخوانم و آرام آرام قهوهام را مینوشم…
روزی خواهد رسید که تنگ غروب، دوباره با صدای جاودانه شجریان و اشک بریزم و سبک شوم…
روزی میرسد که دیگر ترس از گم شدن فرزندانم در هیاهوی زندگی مفلسانه در غربت را نداشته باشم…
روزی خواهد رسید که در فضای واقعی و مجازی، به هر جا که دلم بخواهد پرواز کنم. خرید کنم، بفروشم، بازی کنم، بنویسم، بخوانم، منتشر کنم…
روزی را میخواهم که کتابخانهام مملو از کتابهای قشنگ باشد. دفتری باشد که خاطراتم را بنویسم. اضطراب رهن و اجاره سر ماه را نداشته باشم و با شرف زندگی کنم…
اینها آرزو های محال نیستند! می شود آن ها را باز دید. میتوان آن ها را ساخت…
آری روزی خواهد رسید که ایران، باز ایران شود…
بهروز اصغرزاده
دوستي نوشتند سي و دوسال حكومت در اختيار اصلاح طلبان و جريانهاي وابسته بوده اگر فرض كنيم كل نظام حكمراني دست اين حضرات بوده سوالاتي پيش ميايد
ايا دولت زمان جنگ كشور را درست در ان شرايط سخت اداره نكرد؟
اگر كرد كه به گواه تائيدات مستمر رهبري انقلاب كرده بسي افتخار است
اما اگر نكرد اينهمه دفاع از دولت و عتاب به مخالفينش چه معنايي داشت؟
يعني خميني بصيرت نداشت و اين پاجوشهاي انقلاب بصيرت دارند؟
دولت هاشمي به گواهي اسناد و ارشيو روزنامه ها شديداا مورد حمايت جناح راست و شخص رهبري بودند در عين اينكه كارنامه هاشمي در توسعه كشور و تامين زير ساختها و بهبود موقعيت بين المللي ايران به گواه دوست و دشمن درخشان است
در عين اينكه در پايان دوره اقاي خامنه اي گفتند هيچكس براي من هاشمي نميشود
آيا رهبري بصيرت نداشت يا خداي نكرده قصد فريب مردم را داشت؟
دولت خاتمي كه درخشانترين و طلايي ترين دوره جمهوري اسلامي به گواه آمار و ارقام و واقعيت زندگي بود
ميماند دولت روحاني كه چهار سال اولش عليرغم ميراث شوم ويراني همه ساختار ها توسط احمدي نژاد در حال احياء و رشد ايران بود و اگر بد عهدي نفوذي هاي صهيون در دولت احمدي نژاد و رفتار دوگانه مقامات عالي نبود چهار سال دومش از درخشانترين دوران ايران ميشد اما ويراني هشت سال احمدي نژاد و سه سال اين دولت همه ميراث سازندگي اصلاحات و توسعه را برباد داد
پور محمدی از اردوگاه اصولگرایان سنتی، بازی نئو اصولگرایان را بهم زد . منصوری ، حجت عبد الملکی و نیلی ها ، با حمایت
همسر ، در ابتدا تلاش می کردند وحیدی را از وزارت کشور با استیضاح عوض و منصوری را جایگزین ایشان در وزارت کشور نمایند.
قالیباف بازی این باند قوی در پاستور را بهم زد و با استعفای معاون سیاسی وزارت کشور اجازه استیضاح وحیدی را نداد. اینو داشته باشیم، با حضور نزدیک ترین فرد به شهید رئیسی در ستاد جلیلی مشخص گردید، تمایل حلقه اول به جلیلی بیشتر از قالیباف است. به مرور حجت اله عبد الملکی و نیلی و دیگران نیز به ستاد جلیلی اضافه شدند.
حمله های حلقه پایداری و رائفی پور به قالیباف متوقف شد چون قرار بود قالیباف را جری نکنند تا به مرور به نفع جلیلی کنار بکشد. حتی محسن رضایی که مدعی اجماع سازی را دارد، از شانا ( با رهبری حداد، قالیباف و رضایی ) در دور دوم انتخابات مجلس به پایداری ها نزدیک شده و چندین جلسه با شریانی ها داشته که ذیل نظر بذرپاش فعالیت می کنند.
برای کنار کشیدن قالیباف، نیاز به اجماع و اینکه قالیباف را متقاعد کنند، آسیب پذیری تو بیشتر است و سبد آرای تو کمتر است.
برای نشان دادن آسیب پذیری و ضربه به کمپین قالیباف ابتدا یاشار سلطانی را زندانی کردن، دیروز وحید اشتری را قبل از مناظره ها دستگیر کردند و جو عجیبی علیه قالیباف شکل گرفت.
نظر سنجی ایسپا را منتشر کردند و نشان دادن، جلیلی اول است، رشد آرای پزشکیان بسیار زیاد و به مقدار افزایش مشارکت داره به سبد پزشکیان ریخته می شود و قالیباف سوم است. از طرفی هم می دانند، جلیلی سقف رای دارد، از یک جایی به بعد آرای گفتنانی اش اضافه نمی شود. مگر آرای اصولگریان به آن اضافه گردد.
زمینه و پازل کنار گذاشتن یا کشیدن، قالیباف به خوبی پیش می رفت که دیروز اتفاقی که پیش بینی نمی شد، رخ داد . پور محمدی، جلیلی را از زمین بازی خارج کرد، بشکلی که کمپین انتخاباتی جلیلی هنوز در شوک هستند. بازی در زمین برجامیان است که قالیباف هم در چند روز اخیر اذعان داشته برجام و اف ای تی اف راهگشا هستند.